خسته ی تنها

حرف هایی که نباید گفته شوند ولی باید نوشته شوند
**************

قد افلح المومنون
"باشد تا رستگار شویم"

***
در حیرتم که چه نویسم
روی سخنم با کیست؟
با خفته است یا بیدار؟
اگر خفته است
خفته را خفته کی کند بیدار؟
و اگر بیدار است
بیدار در کار خود بیدار است!
وانگهی نویسنده چه نویسد
که خود نامه سیاه
و از دست خویشتن در فریاد است.

پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ماشب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم.

علامه حسن زاده آملی
*****

بعضی از لحظات زندگی ام را دوبار زیسته ام.

یکی آنگاه که آنها را زیسته ام

و دیگر، آنگاه که آنها را نوشته ام.

به یقین،

آنها را هنگام نوشتن عمیقتر زیسته ام.

[یادداشت ها/شارل بودلر]

رهنمودها
نکته های مهم
آخرین نظرات
  • ۱۹ آبان ۹۷، ۰۶:۵۳ - برف دونه
    دقیقا
تقویم کاری
جستجو در سایت مقام معظم رهبری

۳۶ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

سلام

جنابِ آقای مهندس ( شاید هم دکتر) ، اینکه مامانت از شما انتظار داره وقتی میای خونه تو راه دو تا دونه نون بگیری انتظار زیادی هست عایااا؟؟!!

سرکارخانم دکتر(شاید هم مهندس)، کمک کردن در خانه- بویژه شستن ظرفها- مایه ی ننگ است عایااا؟؟!!

انتظار داری کل فک و فامیل و دوستان و آشنایان آماده به خدمت باشند که شما داری مثلا برای آزمون دکتری می خونی؟ یا اینکه چون در دانشگاه قبول شدی کل هزینه ی تحصیل که هیچ هزینه های جانبی و فرعی هم خانواده متقبل شوند؟

حالا فرض کنیم خانواده کل هزینه ی دانشگاه تو را پرداخت کردند و شما هم با سعی و تلاش شدی یه مهندس یا کارشناس و یا کارشناس ارشد و یا حتی دکتر... خب حالا می خوای در مقابل این همه زحمت که خانواده برای تو کشیدند چیکار کنی؟ دو تا نون گرفتن و یا شستن ظرفها و جارو کردن؟؟؟؟؟ اصلا چه کاری بلدی بکنی؟؟؟؟ آنوقت سر داستان دو تا نون گرفتن صدات گوش فلک را کر می کنه : "ایهاالناس ببینید از آدم چه توقعات بیجایی دارند"  و یا اینکه "من با این همه درس و مشغله بلند شوم برم دو کیلو میوه بگیرم مگه من بیکارم!!!"

اولا فقط شما شدی باکار و بقیه بیکار ؟؟؟ مثلا پدر و یا مادرت بیکارند که می روند نون و یا میوه می گیرند؟  

دوما چطور هست که انتظارات پدر و مادر از شما "توقع بیجا" هست اما  توقعات بیجای شما از پدر و مادر "وظیفه و تعهد" آنهاست؟

یکی از بزرگترین خیانت هایی که والدین در حق فرزندانشون می توانند انجام بدهند همین "لوس و بچه نه نه " بار آوردن و یا به بیان بهتر "بی منطق " بزرگ کردن فرزندانشون هست حالا فرض کنیم پدر و مادر جور این بچه ی لوس را کشیدند اما اون دختر و یا پسری که قراره با ایشون ازدواج کنه چه گناهی کرده؟؟؟ و یا حالا که ازدواج کرده باید با این بچه ی لوس چکار کند؟؟؟

پ.ن : به قول استاد پناهیان "فرزند مادر"(همون بچه نه نه خودمون)

پ.ن 2: داداش گلم بلند شو برو دو تا نون سر کوچه بگیر

پ.ن 3: خواهر عزیزم شما هم برو ظرف ها را بشور و یه دستی به سر و وضع خونه بکش..

پ.ن 4: حتما مطالعه کنید " توقع یا تعهد "

پ.ن 5: بعضی از دخترها، شوهر نمی خوان بلکه "بابا" میخوان ...

پ.ن 6: بعضی از پسرها، زن نمی خوان بلکه "مامان" می خوان ...

پ.ن 7: مهم نیست که ظرف ها را چه کسی خواهد شست مهم اینه که شما به "تعهدات" خودت پایبند باشی و درک درستی از زندگی داشته باشی

پ.ن 8: اولین عکس مربوط به شخصیت "والتروایت" در فیلم "افسار گسیخته" هست که احتمالا بهش گفتند  بره ظرف ها را بشوره و یا نون بگیره.( حتما بر روی "والتروایت" و "افسار گسیخته" کلیک نمایید).

۱۰  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۵:۲۲
صابر

"فیلسوف" به تبیین پدیده ها از دیدگاه "عقل" می پردازد.

"حکیم" علاوه بر عقل از "وحی" نیز کمک می گیرد.

حکیم جز "حق" نمی گوید و فیلسوف جز "عقل"

شاید این سوال پیش بیاید که مگر بین عقل و حق تضادی وجود دارد؟

جواب خیلی ساده است

"عقل کامل " خیر اما "عقل ناقص" بلی ...

برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه گردد

"فلسفه یا حکمت؟ کدام یک می‌تواند انسان را به سعادت برساند؟"

۱  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۳ ، ۲۲:۱۸
صابر

سلام

خواهشمند است واژه های زیر را تعریف نمایید (با دیدگاه فرهنگی و اجتماعی):

1- لق لقه= ...

2- دغذغه = ....

3- درد = ...

4- زخم = ....

پ.ن : این پست با نظرات شما تکمیل خواهد شد.

بعدا نوشتم : (1393/09/15)


لق لقه یعنی چیزهایی که می دونی و برای بیان کردنشان هم دلیل نداری اگه یه "شومن (SHOWMAN) " باشی خیلی خیلی به دردت می خوره و می تونه نشان از کفِ شخصیت یک فرد باشه

دغدغه یعنی چیزهایی را که می دونی و نه تنها برای بیان کردنشان دلیل بلکه دل نگرانی نیز داری، فکر می کنی اگر این چیزها انجام شوند [انجام نشوند] تاثیرات زیادی بر خودت، دوستانت ، جامعه و... می گذارد و شما سعی در اثرگذاری و یا عدم اثرگذاری داری.

درد یعنی حس کردن دغدغه های عمیق، یعنی اینکه وقتی داری کار می کنی دل نگرانی نداری بلکه دردش را داری و داری حسش می کنی و با تمام وجود بهش اعتقاد داری و یادت باشد مجبوری با درد بزرگ بشوی...

زخم یعنی همان دردپنهان که دیگر پنهان نیست و شما می توانی با چشمت ببینیش و با دستت حسش کنی ! کسانی که به مقام یقین به "درد" رسیده اند ، زخم خورده اند و زخم ها را دیده اند. و بزرگ شده اند دیگر ...

۷  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۴:۵۱
صابر

خدایا ! تو با دوستانت انس‏ گیرنده‏ تر، و برطرف‏ کننده نیازهای توکل‏ کنندگانی، بر اسرار پنهانشان آگاه، و از آنچه در دل دارند آشنایی، و از دیدگاههای آنان باخبر، و رازشان نزد تو آشکار، و دلهایشان در حسرت دیدار تو داغدار است، اگر تنهایی و غربت به وحشتشان اندازد یاد تو آرامشان می‏کند، اگر مصیبتها بر آنان فرود آید، به تو پناه می‏برند، و روی به درگاه تو دارند، زیرا می‏دانند که سررشته کارها به دست توست، و همه کارها از خواست تو نشات می‏گیرد.

نهج البلاغه-خطبه 218- صفحه 140

۰  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۲۱:۰۶
صابر

سلام

یه چیزی داریم تحت عنوان " تعهد" و یه چیز دیگه ای داریم تحت عنوان "توقع"

دو سوال مهم :

1- تعهدات ، توقع می آورند ؟

2- توقعات ، موجب تعهد می شوند ؟

نکته اول : بررسی ریشه کلمه توقع : از ریشه " و  ق  ع  " که به معنای اتفاق افتادن ، انتظار داشتن و "بیشتر"

نکته دوم : بررسی ریشه کلمه تعهد : کاری را به عهده گرفتن . 2 - عهد بستن ، 3 - (اِمص .) غمخواری .

نکته سوم : انواع توقع : 1- توقع نابجا  2- توقع به جا (نیاز به توضیحات بیشتر نیست)

نکته چهارم : اگر به " تعهدات" پایند بودیم باید منتظر سپاسگزاری دیگران باشیم؟ (انجام تعهدات موجب توقعات می شود؟)

نظر "خسته ی تنها" :

 1-توقعات وابسته به "فرهنگ" هستند در اصل سرچشمه گرفته از فرهنگ است مثلا وقتی فرهنگ "اشرافیگری" در جامعه باشد سطح و نوع توقعات با جامعه ای که فرهنگش "ساده زیستی " است متفاوت می باشد.

2- البته ایجاد توقعات می تواند فرهنگساز باشد  مثلا شخصی در زمان انتخابات ریاست جمهوری با شعارهایی اقدام به ایجاد توقع در بین مردم می کند فرض می گیریم این کاندیدا رای می آورد و رییس جمهور می شود و مردم خواستار پاسخگویی می شوند و دولت اقدام به پاسخگویی می کند و  کم کم می شود "فرهنگ".

نتیجه گیری از دیدگاه خودم (ممکن است نظر دیگران متفاوت باشد):

یک رابطه رفت و برگشتی بین "توقع" و "تعهد" وجود دارد.

 همانطور که در بالا گفته شد آنچه به عنوان "فرهنگ" در نظر گرفته می شود خود به خود-ذاتی- موجب تعهد و توقع  می شود. نکته ی خیلی مهم در اینجا مربوط به فرهنگ است .

شاید حالا متوجه شوید که چرا "حضرت آقا" این قدر برروی بحث فرهنگ تاکید می کنند ( البته این یه تحلیل بسیار ساده درباره ی فرهنگ و جایگاه آن در توقعات و تعهدات مردم می باشد.)

"باشد تا رستگار شویم"

 


۱  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۹:۴۱
صابر

معرفت دین ، معنویت است.

پ.ن : بیابید رابطه ی دین ، معنویت و عقلانیت را...

پ.ن 2: بیابید رابطه ی دین ، معنویت و توسل را...

پ.ن 3: بیابید رابطه ی دین ، معنویت و توکل را...

۰  نجوا موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۲۰:۱۱
صابر

۲  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۹:۳۲
صابر

سلام

"اصل فقط یکی هست"

بقیه کارها- به فرض اینکه خیلی خوب و حرفه ای کپی برداری شده باشند- بدل هستند .

هر فرد باید خودش باشد هزار تا استاد هم که داشته باشی باید خودت باشی...خودِ خودِ خودت مونالیزا ، حافظ ، فرشچیان و... اصل هستند بقیه اگه خواسته مثل آنها باشند در بهترین حالت " بدل " هستند چون اثر انگشت هر کسی متعلق به خودش هست مثل DNA ...

مثال 1: ملاصدرا، شیخ بهایی نیست. ملاصدرا، میرداماد هم نیست ملاصدرا ، میرفندرسکی هم نیست . ملاصدرا ، ملاصدرا هست ...

مثال 2: لیونل مسی ، مارادونا نیست. لیونل مسی ، لیونل مسی هست...

پ.ن : به قول دکتر رستمی : " روندها را می شود تحلیل نمود اما نمی شود آنها را کپی کرد."

 روند "مرسدس بنز" مخصوص "مرسدس بنز" است نمی شود شرکت "تویوتا " بیاید روند " مرسدس بنز " را کپی کند چون آنها " مرسدس بنز" نیستند آنها "تویوتا" هستند . می فهمی؟؟!!؟؟

پ.ن 2: خداوند هرکسی را با توجه به ظرفیتش امتحان می کند هر فردی سوالات مخصوص خودش را دارد شاید سوالها در بعضی از مواقع شبیه هم باشد اما یکی نیستند حداقل اینکه اگر سوالها شبیه هم باشند پاسخ ها متفاوت هستند.

بعدا نوشتم : (1393/09/13)

هم خودت راحت تری هم دیگران ( خودت لازم نیست سعی کنی فرد دیگری باشی و دیگران هم لازم نیست برای شناختن سعی کنند چهره ی واقعی تو را بشناسند.)

۳  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۹:۱۷
صابر

سلام

اگه آب دستتون هست  بگذارید زمین و بیایید این سخنرانی را گوش کنید.

فکر کنم از نان شب هم برای وبلاگ نویس ها واجب تر باشه...

نگی نگفتمااااااااااااااااااا

دریافت

 بعدا نوشتم : (1393/09/13)

آفرین دوست گلم بیا این را گوش کن و بعد شروع کن به مطلب گذاشتن...

۱۷  نجوا موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۳ ، ۱۶:۳۷
صابر

سلام

نزدیکهای نماز ظهر بود گوشه ای نشسته بودم و داشتم به خیلی چیزها فکر می کردم و غرق در افکار متفاوت بودم که دیدم یه کتاب کوچک روی میزعسلی کنار مبل هست کتاب را برداشتم و بدون آن که به عنوان و نویسنده اش دقت کنم کتاب را باز کردم که متن زیر مرا مسحور خودش کرد:

گفتند: چهل شب حیاط خانه‌ات را آب و جارو کن.

شب چهلمین خضر(ع) خواهد آمد،

چهل سال خانه‌ام را رُفتم و روبیدم

و خضر(ع) نیامد.

زیرا فراموش کرده بودم

حیاط خلوت دلم را جارو کنم.

پ.ن : صفحه ی اول کتاب خیلی جالب بود ( زمان ما جرات نداشتیم به معلم ها روز معلم تبریک بگوییم حالا خواهر کوچک ما به معلمشان هدیه می دهند و هدیه می گیرند . اگر کسی نداند فکر می کند دوست صمیمی هستند !)

پ.ن 2: کتاب مربوط به خانم "عرفان نظرآهاری" می باشد.

۴  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۳ ، ۱۹:۰۱
صابر

و فاطمه را
به جرم ترویج غدیر کشتند
و این یعنی
زنده نگهداشتن غدیر
پیوستن به انقلاب فاطمی است.

۵  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۳ ، ۰۸:۱۷
صابر

سلام

به نظر میرسد در جریان پخش اشعار و متونی با موضوع محرم که از یک ماه قبل در شبکه های اجتماعی دیده می شود هدفی جز کمرنگ کردن غدیر وجود ندارد.
عاشورا و محرم باید زنده نگه داشته شود ولی غدیر هم به عنوان شناسنامه شیعیان باید عظیم برگزار شود
تنها عیدی که شیعه را از دیگر فرق جدا می کند عید بزرگ غدیر است.

به این نکته بیاندیشید.

پ.ن : برگرفته از بلاگ دوست خوبم " گفتگو"

پ.ن 2: رجوع شود به " فصل اول عاشورا "

۴  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۳ ، ۱۰:۵۵
صابر

۳  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۳ ، ۱۷:۲۶
صابر

باید یه جایی از زندگی کلید "STOP" را بزنی و یه نگاهی به گذشته یه نگاهی به آینده ...

و گوشه ی عزلت بگیری و شروع کنی به پیچیدن پیله به دور خودت  و مدتی در این پیله بمانی

بعد شروع کنی به بیرون آمدن از پیله ی خودت

پروانه شدنت مبارک...

پ.ن : فرقی نیست بین " سوییت اعدام" و "پیله"

پ.ن 2: مراجعه شود به "شهدای گمنام-حبس-سربازی"

پ.ن 3: مراجعه شود به " بفرمایید ماشه"

بعدا نوشتم : (1393/09/13)

باید یه جایی توی قلبمون یه "سلول انفرادی" یه "سوئیت اعدام" و یه " چوبه دار" درست کنیم

۴  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۳ ، ۱۲:۳۹
صابر

نعمت های خداوند بی شمار هستند و شما هرگز نمی تونی شکر آنها را به جای آوری

بر فرض محال اگر شکر همه ی نعمت ها خدا را بجا بیاوری

شکر نعمتِ "شکر" را چگونه به جای خواهی آورد؟؟

به قول معروف شده ایم n=(n+1) J

پ.ن : عکس تزیینی است !

۶  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۰۹:۲۶
صابر

"... و با این همه بی باکی و گناه هر وقت تو را خواندم اجابت کردی

 و چون از تو درخواستی کردم عطا فرمودی

 و اگر تو را اطاعت کردم پاداش کامل دادی

 و اگر شکرت به جای آوردم بر نعمتم افزودی ،

 همه ی این کارها را فرمودی تا نعمت و احسانت را بر من به حد کمال رسانی..."

۲  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۰۸:۵۳
صابر

 سلام

پارسال عرفه مشهدالرضا بودیم دعای عرفه خیلی خیلی چسبید، حالمان خوب شد به لطف رافت امام رضا (ع) و امسال نگران بودم نگران یه دعای عرفه ی بی حال و بی معرفت....

رفتیم امامزاده جعفر و مداح هم "مجتبی رمضانی" بود... خدا خیرشان دهد (هم امامزداه و هم مداح را) که ما را یاد شهدا انداختند و یاد دومین سفر راهیان نور ...


پ.ن : اینقدر دعای عرفه "نکته" داشت که مانده ام کدامیک از آنها را بنویسم...

پ.ن 2: شعر پایانی مجتبی رمضانی خیلی به من چسبید با عنوان "حسین(ع) حلالم کن..." بعدا درباره ای این جمله نکاتی ذکر خواهم کرد.

پ.ن 3: این مداحی زمزمه ی راهیان نور ما شده بود...

۱۱  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۱۵:۵۷
صابر

علاقه، محبت، دوست داشتن و عشق ؛ حل کننده ی مشکلات هستند و نه اینکه خود مشکل ...

پ.ن : وای به روزی که بگوییم: "دیگه عشق و علاقه ای بین ما نیست" و حالا این مشکل را با چه چیزی می خواهیم حل کنیم؟؟؟؟

پ.ن 2: نکته های بیشتر در "داماد علوی-عروس فاطمی"

۲  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۱۲:۳۴
صابر

یادمان باشد فصل اول کتاب "عاشورا" واقعه ی "غدیر" است.

و چه می توان گفت؟

"باشد تا رستگار شویم"

۱  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۱۰:۴۶
صابر

۰  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۰۹:۳۹
صابر

سلام

به دنبال تفاوت "احد" و "واحد" می گشتم که به تفسیر سوره ی اخلاص از علامه طباطبایی برخوردم، نکات ارزشمندی در ذیل این سه آیه موجود است که در بحث شناخت ذات الهی و بحث نماز کمک بسیاری خواهد کرد. " لینک "

۱  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۰۲:۱۳
صابر

در پیوند ازدواج دو نفر به هم نمی رسند!!
که اگر قرار بود به هم برسند در خیابان به هم رسیده بودند و اینهمه کادوی ولنتاین در کار نبود
قرار شد دو نفر با هم به خدا برسند و این معنای کامل شدن دین است .

پ.ن : برگرفته از سایت " نیشتر"

پ.ن 2: می توانید به مطالب "همسفر تا بهشت" و "داماد علوی-عروس فاطمی" مراجعه نمایید.

۵  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۳ ، ۰۵:۳۰
صابر

خداحافظ رفیق-قسمت سوم(گل شیشه ای)

در کنار ریل قطار، دختر خردسال در میان کودکان گل فروش که به رزمندگان گل می فروشند، ساکت و بی صدا ایستاده، دخترک دسته گلش را نمی فروشد، بلکه شهید عملیات آینده را از میان رزمندگان پیدا می کند و دسته گلش را به او هدیه می دهد. دخترک خود نیز شاخه گلیست که پدر شهیدش در این روستا جا گذاشته است.

یک شب در کنار ریل قطار، در حالی که برف می بارد، دخترک پدرش را در قطاری که از راه نرسیده می یابد ...

پ.ن: اسم برگرفته از صحنه ی آخر (تلخ ترین صحنه)است.

پ.ن 2: آهنگ در حال پخش مربوط به همین فیلم می باشد.

پ.ن 3: فیلم را می توانید از "اینجا" مشاهده و دانلود نمایید. (توصیه می شود حتما ببینید حجمش حدودا 50 مگابایت می باشد.)

۴  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۸:۴۲
صابر

سلام

جواب سوالاتون :

1- اونجا که بفهمه زندگی چیه و چرا زندگی میکنه.(در جواب:اول زندگی آدم کجاس؟)

2- وسط نداره! چون ما هیچوقت نمیدونیم کی تموم میشه که بدونیم وسطش کجاست.(در جواب وسط زندگی کجاست؟)

3- پایانم نداره چون ما روحمون لایزاله؛پس هیچوقت تموم نمیشیم! فقط ازین دنیا منتقل میشیم درحالیکه اون اصلمون همیشه باهامونه جاودانه س.(در جواب آخر زندگی کجاس؟)

4- ینی وقتی پا به این دنیا گذاشتیم و فهمیدیم وجود داریم و لقد کرمنا بنی آدم و ... و این که ماهم برگزیده شدیم برای زندگی و تصمیم گیری و اختیار به نوعی! هر چند آخر همین اختیار و همه اختیار ها جبره؛چون من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم! نمیدونم منظورمو متوجه شدید یا نه!(در جواب جشن تولد یعنی چه؟)

پ.ن: البته پایان زندگی میتونه وجود داشته باشه اونم جاییه که آدم میبره؛یعنی به پوچی میرسه؛دیگه نمیفهمه، که قطعا دیدین همیچین موردایی رو دور و برتون که دیگه حالیشون نیس واااقعا چی میخوان و کجان و ... اینا! ولی بازم ته نداره؛ هرگز. :)

خودم نوشت: متن ارزشمند فوق پاسخی است به سه سوال بی ارزش حقیر " silly questions brilliant answers"

خودم نوشت 2: انگلیس و فارسی نوشتن را از "ب-د" یاد گرفتم!

۲  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۷:۳۵
صابر

سلام

مطلب های صد و یکم تا صد وچهل نهم نکته های خوبی دارند فکر می کنم پیشرفت خوبی نسبت به قبل کرده ام (اما هنوز کافی نیست )که البته طبقه بندی کمک بسیاری به من کرد. و صد البته هنوز نیاز به کمک دوستان و بزرگان ....

پ.ن : رمز تمامی مطالب رمزدار 1235 می باشد.

پ.ن 2: "باشد تا رستگار شویم"

" لطفا بر روی عناوین کلیک نمایید"

نکته

عنوان

ارزش

نکته

عنوان

ارزش

100

مرور می کنیم(0-100)

  

125

ساعت دوازده شب ، ساعت صفر

  

101

قلب بزرگ

126

 کمی تمرین کن(پشت پرده(

  

102

داماد علوی-عروس فاطمی"

  

127

ازدواج ؛ نیاز یا خواسته؟

  

103

"معنویت"

  

128

ملی یا میلی؟

 

104

همسفر تا بهشت

129

چهل زیارت عاشورا

105

 بهترین یار

130

معنویت پایة تکامل است

106

مفهوم خوشبختی

 

131

معنویت، پشتوانه عدالت

107

کمال بشری

132

وارثان " خلف " فاطمه (س)

 

108

همدیگر را بهشتی کنید!

133

"سعادت"

109

"توحید" در قوس "نزول" و "اعمال" در قوس "صعود"

134

بدون عشق جهان جای زندگانی نیست...

110

بغض چندین ساله ی ما باز شد

 

135

غرق می شویم

111

بعد از مرگ خدا...

136

بودن یا رفتن

112

معنویت از دیدگاه علامه طباطبایی

137

سوره ی عشق

 

113

اصالت را به معنا و متافیزیک دادن

138

زودرنجی ممنوع!

114

تواصّوا بالحقّ و تواصّوا بالصّبر

139

بین الحرمین

  

115

شهید

 

140

یه حس ناب

 

116

شلیک آخر

  

141

"بی بی عمو و آسیدعلی آقا "

  

117

عید، دعا، پیمان، برنامه ریزی و بسم الله...

 

142

 خودت را رها کن

  

118

کدام یک از این زوجها خوشبخت هستند؟"

143

اول خداوند یادی از بنده اش کرده

 

119

اعتقادهای پیش ساخته...

 

144

شرِّ مطلق

 

120

ابتدا ظرفیت سپس ...

  

145

 با تو "ستاره" می شوم

 

121

افکارت را در متن جاری کن

146

بهترین شنوده ی توانا

 

122

شهدای گمنام-زندان-سربازی

  

147

بزرگ می شویم

  

123

عیادت حضرت آیت‌الله جوادی آملی از رهبر معظم انقلاب

148

الشرید الطرید الفرید الوحید

  

124

مثل یک پرستار نه آقا بالاسر

  

149

دلتنگ رفتنم...

 

 

۲  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۲۰:۰۰
صابر

مرتضی: چی میخوای مسلم...؟
مسلم: دلتنگ رفتنم ...

مرتضی: مسلم دلش رو گذاشت تو مشت حسین و رفت کوفه

دیگه دلی نداشت که تو غربت کوفه بگیره یا تنگ بشه...

اگر مسلمی چرا تسلیم نیستی...اگر دل دادی چرا بی دل نیستی...؟

مسلم: دلم گرفته مرتضی....دلم گرفته مرتضی...

این همه چراغ ....توی این شهر....هیچ کدوم چشم هامو روشن نمیکنه...

این همه چشم توی این شهر....مرتضی هیچ کدوم دلمو گرم نمی کنه...

مرتضی این جا همه می دَوند که زنده بمونند...هیچ کس نمی دَوه که زندگی کنه....

این شهر همش شده زمین...دیگه آسمونی نداره ...

من دلم آسمون میخواد مرتضی...

مرتضی: وقتی دلت آسمون داشته باشه چه توی چاه کنعان باشه چه توی زندان هارون آسمون آبی بالاسرته...

مسلم: از کجا یه آسمون پیدا کنم مرتضی...؟ 

مرتضی: فقط چشم هاتو باز کن تا آسمون رو بالای سرت ببینی...

زمین و آسمون از چشم های اون نور میگره پسر...

چشمهاتو روی خودت ببند ...
khalilshahr.blog.ir

۳  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۲۰:۰۰
صابر

اصبغ ابن نباته که از یاران بزرگوارِ امام علی علیه السلام است میگوید از حضرت علی علیه السلام شنیدم که در مورد امام زمان فرمودند:
«صاحب هذا  الامر الشرید الطرید الفرید الوحید»
صاحب این امر شرید (آواره) و طرید (رانده) و فرید (تک) و وحید (تنها) است.

القاب آقای ما امام زمان... امام حی و حاضر ما... امام زنده ... امام و پیشوایی که بین ماست...

آواره...

رانده...

تک...

تنها...

خاک تو سر من...

همین.

علامه حسن زاده میفرمود:

یا صاحب الامر کجایی... مولای من شنیدم بر صحرا مسکن گرفتی....

گوش کنید!لطفا،حتما!

لینک

 

برگرفته شده از:milad-anarfarhad.blogsky.com

۲  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۰۵:۳۵
صابر

بزرگی نوشته بود :

این روزها چندسال بزرگ شده ام.

قبلا فکر می کردم خدا به عزیزانش داغ می دهد تا با او نبودش هیچ میلی چرا جام مرا بشکست لیلی. و اینکه به آنها اجر صبر بدهد. البته که اینها درست است. ولی به نظر من بزرگ ترین دلیل اینست که آدمها در شادی ها خیلی سخت بزرگ می شوند. با عبادت و مطالعه و تزکیه سخت قد می کشند. اما غم های بزرگ جهش های رشد است.

پ.ن : بزرگ شدن درد دارد غم دارد نمی شود بزرگ شوی بدون درد ....

بعدا نوشتم : (1393/09/12)

خدایا آن هنگام که به ما داغ عطا می نمایی ، فهمی عطا فرما تا بفهمیم که داریم بزرگ می شویم.

۱  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۰۵:۱۶
صابر

و آدم اگــر دلــش بگیــرد؛

دردش را

بــه کــدام پنجــره بگــویــد،

کــه دهــانــش،

پیــش هــر غــریبــه ای، بــاز نشــود . . . 

"لیلا کردبچه"

خدا یا سفره ی دلم را فقط برای تو پهن می کنم...

که تو بهترین شنوده ی توانا هستی...


۵  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۳ ، ۲۲:۰۰
صابر

سلام

یه عالمه ستاره بردار و بگذار توی جیبت (همین الآن)

هرکجا یاد "او" افتادی یه ستاره بچسبان همان جا (دقیقا همانجا)

اگه گریه کردی و یاد او افتادی ستاره یادت نره

اگه خندیدی و یاد او افتادی ستاره...

اگه گناه کردی و یا ثواب ستاره ...

اگه تنها شدی اگه همراه ستاره...

فقط یادت باشه جیب هایت پر باشه از ستاره

ببین چقدر دارم تاکید می کنم ممکنه ستاره کم بیاری

وقتی که ستاره کم آوردی 

سرت را به سمت آسمان بلند کن و بگو:

خدایاشهر را برایت ستاره باران کرده ام...

خدایا با تو "ستاره" می شوم...

 

همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم

 از این که عاشق توام حس غرور می کنم

 دوباره با سلام تو تازه ی تازه می شوم

با نفس ساده ی تو غرق ترانه می شوم...

با تو "ستاره" می شوم



دریافت

۱  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۴:۲۵
صابر

امام موسی صدر:
ما اسرائیل را شرّ مطلق می دانیم. بدتر از اسرائیل در جهان وجود ندارد. اگر اسرائیل با شیطان درگیر شود، در کنار شیطان خواهیم ایستاد. اگر اسرائیل با چپ درگیر شود، در کنار چپ خواهیم ایستاد. اگر اسرائیل با راست درگیر شود، در کنار راست خواهیم ایستاد. شعارِ « اسرائیل شرّ مطلق است »، به این معناست.

حضرت آیت الله خامنه ای:
...
ما آنجایى که دخالت کنیم، صریح می گوئیم. ما در قضایاى ضدیّت با اسرائیل دخالت کردیم، نتیجه‌اش هم پیروزى جنگ سى و سه روزه و پیروزى جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا، هر ملّتى، هر گروهى با رژیم صهیونیستى مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش می کنیم و هیچ ابایى هم از گفتن این حرف نداریم. این حقیقت و واقعیت است(خطبه های نماز جمعه تهران  -  1390/11/14)

لینک" دعای آیت الله خامنه ای در مورد امام موسی صدر"

بعدا نوشتم : (1393/09/12)

ما عاشق مبارزه با صهیونیست ها هستیم.

منتظر فرمان هستیم.

۵  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۳ ، ۲۲:۱۱
صابر

:آیت الله جوادی آملی


اما بنده هر وقت به یاد خدا باشد،

 معلوم می شود اول، خداوند یادی از بنده اش کرده،

پس هر توجهی که نصیب بنده می شود مسبوق به عنایت الهی است.

بعدا نوشتم : (1393/09/12)

الهی اکنون که یادی از من کرده ای بر من مقدر نما دائم الحضور بودن را

۳  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۳ ، ۰۶:۲۴
صابر

سلام

خدا هیچ کاری را به عهده ی آدم نمی ذاره که آدم نتونه انجامش بده ،پس اگه دیدی توی یه شرایط سخت قرار گرفتی باید بدونی که می تونی از عهده اش بربیای شاید خیلی خیلی سخت و سنگین باشه اما تو می تونی به خوبی انجامش بدی (به تفسیر-نه ترجمه- آیه ی "لا یکلف الله نفسا الا وسعها" مراجعه شود).

اصلا امتحان های سخت برای آدم های بزرگه !!! یعنی وقتی با یه شرایط سخت مواجه شدی باید بدونی که این برای تو یک فرصت است و جایزه ی (پاداش) بسیار بزرگی منتظر توست اولا لازم هست که خدا را شکر کنی ثانیا شروع کنی به تلاش و مقاومت ...

حالا که بحث امتحان شد یه موضوع مهم که مغفول مانده را بگذارید برای شما باز کنم ؛ اگه شما از چند امتحان سربلند بیرون بیایید همین امتحانات پیروز شده می شود چراغ راهنمای شما....

مثال 1- بزرگترین نعمت، نعمت "ولایت اهل البیت" است . اگه تونستی به خوبی شکر این نعمت را بجا آوری ، اهل البیت پشتیبانت خواهند شد کمکت خواهند کرد و...

مثال 2- اگه در خواندن نماز مراقبت کنی و سعی کنی نمازت را سروقت و به جماعت و با حضور قلب به جای آوری بعد از مدتی " نماز" از تو حمایت می کند و می شود "تنها عن الفحشا و المنکر"

 [خدا تنها کسی است که اگر یک قدم به سویش برداری، ده قدم به سویت پیش می آید و اگر به سمتش راه بروی، به سمت تو می دود. خدا تنها کسی است که اگر از تو محبت ببیند، زیر دینت نمی ماند و یا قدردانی شگفت و بی نظیرش تو را شرمنده می گرداند.

خدا تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند و وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید و وقتی همه تنهایت گذاشتند، محرمت می شود. خدا تنها حاکم مقتدری است که برای بخشیدن گناهکار، هزاران بهانه می تراشد. هزاران وسیله می سازد و انواع عذرها و بهانه ها را به دست خطاکار می دهد تا تبرئه اش کند.]( از سید مهدی شجاعی و البته من احادیثی نیز در این رابطه دیده ام)

برای باوتن : حالا که سختی و تلخی ها به شما روی آورده است باید عقاید و باورهایتان را دو دستی مواظبشان باشی باید هاگ کنی بغلشان کنی و صد البته صبر...

مطمئن باش عقاید و باورهایت بزرگ می شوند ریشه دار می شوند و بعد از مدتی تو را بغل می کنند و مواظبت هستند

 و یقین داشته باش خدا و اهل البیت آغوششان را برای تو باز کرده اند و تو فقط لازم است خودت را رها کنی آنها (خدا و اهل البیت) منتظرت هستند تا بغلت کنند...

بعدا نوشتم : (1393/09/12)

دوست دارم در غم ها شبیه بعضی ها از بزرگواران باشم...

۶  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۳ ، ۲۲:۴۳
صابر
۶  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۳ ، ۱۱:۲۴
صابر

ببین عزیزم ...

فکر نکن من که چادر سرَمه عقلم نمیرسه که آدم با مانتو راحت تر و آزاد تر ِ !

فکر نکن زیر چادرم

۶  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۳ ، ۱۵:۲۲
صابر

سلام

از حرم حضرت ابوالفضل حرکت که می کنید به سمت حرم امام حسین(ع) یه حال و هوای خاصی داره

داری توی بین الحرمین قدم بر می داری

جایی که برای ما سینه زن ها و نوکرای ارباب بهشتیه....

یه بهشت واقعی ....

خیلی خیلی دلم برای بهشت تنگ شده

آقا خودت بطلب...

اما دیشب که داشتم با پدر صحبت می کردم ( حج تمتع هستند)

دل هوای بین الحرمین مدینه کرد

که هر وقت یاد اونجا می افتم خیلی سریع اشک در چشمانم ....

بین الحرمین مدینه مثل قبور الائمه البقیع غریب است

بین الحرمین بقیع دست کمی از کربلا ندارد

در کربلا کم شده ای نداری

اما در بقیع دنبال گمشده ای می گردی...

چه کشیدند پنج تن و دیگر اهل البیت در این بین الحرمین....

"دلم حرم و بین الحرمین بقیع و کربلا می خواهد..."

آقا بطلب...

۴  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۳ ، ۰۷:۰۹
صابر