نکته هفتاد و ششم : استیصال
سلام
حاج آقا گفت : "سرتون را پایین بیاندازید؛ آرام آرام قدم بردارید؛ کم صحبت کنید ؛ فقط ذکر بگویید، حالت افتادگی در شما نمایان باشد، استیصال در حرکت، گفتار . رفتار و کردار شما نمایان باشد یادتون باشه که هیچی نیستید و فقیر هستید هر وقت تکبیر گفتم سرتون را بالا بیارید و در نگاه اول هر چه خواستید از خودش بخوایید که همه اوست"
"الله اکبر ... الله اکبر ... الله اکبر"
سرها را بالا آوردیم تمام وجودمان درد گرفت احساس حقارت کردیم و به سجده رفتیم...
"الله اکبر ... الله اکبر ... الله اکبر"
پ.ن2: استیصال : 1 - از ریشه کندن . 2 - کنده شدن . 3 - درمانده و بیچاره شدن . 4 - درماندگی ، بیچارگی .
پ.ن3 : این قرآن همان قرآنی است که در پست های قبلی(اینجا) به آن اشاره شد؛ مجددا شما را به مطالعه ترجمه ی این قران سفارش می کنم.
پ.ن4 : یه انگشتر عقیق داشتم که "پدر" از عتبات عالیات سوغات آورده بودند در رکاب آن ذکر "یافاطمه" نوشته شده بود و به اکثر بقاع متبرکه ، متبرک؛ بویژه کعبه-حجرالاسود و ... به دلیل ذکر "یا فاطمه" موجب شد اکثر مواقع با وضو باشم در سفری که از مشهد مقدس بر می گشتم گم شد و...
پ.ن5 : دلم برای ذکرم "یا فاطمه" و "انگشترم" تنگ شده است هر کدام را دیدید سلام من را بهشان برسانید و بگوید "محمد" دلش برایتان تنگ شده است!