خسته ی تنها

حرف هایی که نباید گفته شوند ولی باید نوشته شوند
**************

قد افلح المومنون
"باشد تا رستگار شویم"

***
در حیرتم که چه نویسم
روی سخنم با کیست؟
با خفته است یا بیدار؟
اگر خفته است
خفته را خفته کی کند بیدار؟
و اگر بیدار است
بیدار در کار خود بیدار است!
وانگهی نویسنده چه نویسد
که خود نامه سیاه
و از دست خویشتن در فریاد است.

پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ماشب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم.

علامه حسن زاده آملی
*****

بعضی از لحظات زندگی ام را دوبار زیسته ام.

یکی آنگاه که آنها را زیسته ام

و دیگر، آنگاه که آنها را نوشته ام.

به یقین،

آنها را هنگام نوشتن عمیقتر زیسته ام.

[یادداشت ها/شارل بودلر]

رهنمودها
نکته های مهم
آخرین نظرات
  • ۱۹ آبان ۹۷، ۰۶:۵۳ - برف دونه
    دقیقا
تقویم کاری
جستجو در سایت مقام معظم رهبری

۱۴۳ مطلب با موضوع «معنویت(توکل - توسل - عقلانیت)» ثبت شده است

سلام، فرض کنید اگه از یه برج ۱۰۰ طبقه به پایین سقوط کنیم چند دقیقه و یا حتی چند ثانیه طول خواهد کشید؟ مطمئنا زمان بسیار کوتاهی خواهد بود اما این " سقوط چند ثانیه ای" دلایل طولانی مدت خاص خودش را دارد.

شاید براتون جای سوال باشد که چطور یک عارف، عابد و یا .... بعد از یک عمر عبادت و ریاضت و ... ناگهانی سقطوط میکنه؟!!؟ جواب را باید در " یک عمر زندگی" جستجو کرد.

۲  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۶:۵۳
صابر

سلام دوستان

امروز که در حال جمع آوری این پنجاه نکته هستم شاید پنجاه هزار نکته عملی برای گفتن دارم، ورود به عرصه زندگی متاهلی و همچنین شاغل بودن به شغلی که دائم در ارتباط با مردم هستی هزاران نکته گفتاری را برایم تبدیل به تجربه عملی کرده است ، اکنون قصد دارم حالت کلی که بین "گفتار" و "تجربه" برقرار هست را برایتان کمی تشریح کنم:

1- بعضی از گفتارها صحیح هستند و در فضای عملیاتی هم موثر هستند به صورت مطلق

2- بعضی از گفتارها صحیح هستند اما "نحوه بیان" آن در واقعیت بر درستی و راهگشایی این گفتارهای درست تاثیر دارد اصول بیان و شرایط محیطی در تاثیر گذاری این "درست ها" بسیار دخیل هست.

3- بعضی از گفتارها در ظاهر صحیح هستند اما در واقعیت باطن خودشان را نشان می دهند این حالت یکی از بهترین تجربه ها را برای شما رقم می زند.

پ.ن 1: خودتان بیابید مثال هر کدام را

پ.ن 2: ان شاءالله جدول اضافه خواهد شد.

پ.ن 3: و من چقدر نگران " عاشقانه های آرام... " هستم

پ.ن 4: چقدر دلتنگ "چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم" شده ام، "اژدهایی که دارد آزادانه جنایت می کند ...

پ.ن 5: "باشد تا رستگار شویم"

" لطفا بر روی عناوین کلیک نمایید"

نکته

عنوان

ارزش

نکته

عنوان

ارزش

400

مرور می کنیم 7

✔✔✔

425

دلبستگی های غم دار

401

خندوانه شاید یک برنامه هنری

✔✔

426

 انتخاب می شویم

✔✔✔

402

ایران کوچک

427

دو بال توکل

✔✔✔

403

کشمیر

✔✔✔

428

 التماس دعا

404

باید باهاش حرف بزنی

✔✔

429

دریا و کشتی

✔✔

405

 سوزنبان

430

جاوادانگی، دنیا، انسان

406

 زندگی فقیرانه، زندگی شاهانه

431

دریاب ...

407

صبر کن

✔✔

432

کارهای خوبی که ما را به جهنم می برد!

✔✔✔

408

 تبعیض

✔✔

433

 به کدامین سمت و چگونه

✔✔✔

409

 رهرو ...

✔✔✔

434

 حجاب یعنی بندگی

✔✔

410

خداوند ما را با هم جمع کند

✔✔✔

435

یا امام رضا علیه السلام ...

411

عوارض ناخواسته نگاه

✔✔✔

436

 بی انصافی

412

دو حالت کلی در برخورد آقایان با خانم ها

✔✔

437

طریقه ی سوار شدن روی زین اسب (زین کابویی)

413

لذت مطالعه

438

 پیاده روی عاشقانه

414

درد دل

✔✔✔

439

کدامین درست؟

✔✔

415

در کدام زمینه قرار هست مورد آزمایش قرار بگیریم؟

440

اصل غرب متمدن

✔✔✔

416

عبودیت

441

بهار آمد ...

417

ثبات قدم

442

شهوت های بی لذت

✔✔

418

چای ایرانی

✔✔✔

443

نهج البلاغه

✔✔

419

معنای واژه رب

✔✔

444

لذت انتخاب شدن

420

وصل و فصل

✔✔✔

445

هدف نهایی انتخابات و انقلاب اسلامی

421

معنای واژه رب2

✔✔

446

 ظرفیت

✔✔

422

غدیر، چشمه ای جوشان

447

غمگین

423

بین جماعتی که مرا سنگ می زنند ...

448

 دلیل بعضی از کارها

✔✔

424

تکرار نمیشه!

✔✔

449

زمزمه بعد از دهه محرم

 


۰  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۱۱
صابر

سلام

دیروز توی یکی از جلسه های مهم زندگیم بودم و داشتم درمورد خودم توضیح می دادم که ناگهان این جمله را دهان مخاطب مقابلم شنیدم : " مشک آنست که خود  ببوید نه آنکه عطار بگوید..."

یکه خوردم و ترسیدم از خودم. می دونید چرا؟

ما کارهایی که انجام می دهیم اغلب دو گونه هست : 1- درست  2- نادرست؛ تکلیف کارهای نادرست که معلومه ، باید توبه و جبران کنیم .

اما کارهای درست، به نظرم بدبختی تمام بشر به خاطر کارهای به " ظاهر درست" و حتی " کاملا درست" هست، کارهای به ظاهر درست که تکلیفش مشخص هست، ظاهری خوب اما باطنی نادرست می شود "ریا" و "نفاق"؛  کارهای کاملا درستی که انجام می دهیم اما موجب "عُجب" و"کبر" شود نتیجه اش می شود یک کار غلط! (یعنی کار درستمون موجب غرورمون میشه)

 

پ.ن : ما باید دو تا توبه کنیم، یکی برای کارهای غلط، یکی هم برای کارهای درستی که تا آخر کار "اخلاص" در آنها را رعایت نکردیم.

پ.ن 2: هرگاه دیدیم در صحبت هایمان زیاد " مَن ... مَن" می کنیم بدونیم که "منیت" بر ما حاکم شده است و یادمون باشه که یک "عبد" هیچوقت "من" نمی گوید.

پ.ن 3: دعا کنیم در حق همدیگر تا با یک عالمه "کار خوب" به جهنم نرویم بلکه با اندکی "اخلاص" وارد بهشت و همنشین "اهل البیت" شویم"

پ.ن 4: چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم 5 [کلیک نمایید]

 

پ.ن 5:  چه کسی ما را برای نماز شب بیدار می کند؟ [کلیک نمایید]

۳  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۸:۱۳
صابر

سلام

گاهی اوقات برای بعضی از مسائل هیچ فردی، جز "مادر" نمی تونه دستت را بگیره و با مهربانی همیشگیش کمکت کنه و تو را از "تردید و استرس" به "یقین" برسونه ...

یا حضرت مادر سلام الله علیها ادرکنی ...

یا فاطمه زهرا سلام الله ادرکنی ...

۰  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۲
صابر

سلام


توکل به معنای واقعی دارای دو بال [مشخصه بارز] هست که اگر این دوبال باهم و هماهنگ نباشند امکان پرواز وجود نداره و "توکل" نمی تونه انسان را به خدا برسونه

این دو عامل عبارتند از : 1- رضا 2- حرکت


"رضا" به معنای رضایت قلبی داشتن و آرامش درونی 

"حرکت" به معنای تلاش در مسیر رشد


به زیان عامیانه خودمون اگه خواسته باشیم بیان کنیم میشود : 

" فردی که توکل داره فردی هست که خیلی پرتلاش هست و خیلی هم آروم و باطمانینه هست"


حالا شما می تونید سایر یک ویژگی های یک فرد متوکل را از دو شاخصه "رضا" و "حرکت" استخراج کنید مثل :

عزت نفس، شاد بودن، محبت داشتن، عدم وابستگی به دنیا و ....


پ.ن : یه چیزی که حقیر از دین یاد گرفتم و اون را به عنوان اصل برای محک زدن سایر فرعیات استفاده می کنم اصل "حرکت" هست، یعنی اگه احکام دین موجب حرکت آگاهانه بنده در سطح فردی و اجتماع شود این حکم درسته اما اگه ما را تشویق کرد به گوشیه نشینی و عزلت و ... یا ما داریم حکم را اشتباه اجرا می کنیم یا حکم خوب برای ما بیان نشده یا حتی حکم اشتباه هست

مثلا این همه قرآن، ائمه و صالحین به تفکر، چله نشینی و ... سفارش می کنند اگه این تفکر به حرکتی در طی سبیل منجر شد معلوم میشه این تفکر اثر داشته اما اگه ما را گوشه نشین کرد معلوم میشه ما خوب فکر نکردیم، چله نشینی مون اشکال داشته 


پ.ن 2: همیشه "حرکت" به معنای حرکت فیزیکی نیست گاهی حرکت به معنای "سکوت" هست مثال این مورد را می تونید در حرکت ائمه معصومین ملاحضه فرمایید.


پ.ن 3: و اما بصیریت ....


پ.ن 4: سطور فوق بر اساس تفکر، مطالعه و سوال حقیر از اساتید نوشته شده است و ممکن هست ناکامل باشه، خوشحال می شوم حقیر را در این راه راهنمایی کنید

۱  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۵ ، ۲۰:۲۷
صابر

امیدوارم خداوند، در محضر فیض اش، ما را با هم جمع کند، هر چند که مشکلات و گرفتاری ها در دنیا، از یکدیگر جدایمان کنند . چون آنها که با خدا به هم پیوند خورده اند، حتی در جدایی ها، جمع اند . و دیگران، حتی در جمعشان، جدا هستند . و این نقطه ضعف اهل باطل است که نقطه های اتصال آنها، عامل جدایی شان می تواند باشد . در حالی که اهل حق، حتی در جدایی شان، با هم جمع اند و هماهنگ اند; که «وحدت در جهت » ، «اختلاف در عمل » را توجیه می کند، و «اختلاف در جهت » ، «وحدت عمل » را خنثی می سازد.

قسمت آخر نامه مرحوم استاد علی صفایی حائری به فرزند بزرگشان محمد.

نامه اول ...

نامه های بلوغ

 

پ.ن : ممنون از بزرگواری که این کتاب را به من جهت مطالعه دادند، در طلیعه کتاب آنچه مرقوم شده بود بسیار زیبا بود...

پ.ن 2: این کتاب بسیار نکته داره ، ان شاءالله بتونم شیرینی این کتاب را با شما به اشتراک بگذارم.

۲  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۳
صابر

هیچ وقت

هیچ وقت

هیچ وقت

یک " گرگ"

اهلی  نخواهد شد!

باور کنیم...

 


پ.ن : حتما بخوانید : "بزرگگگگگگگگگگترین دشمن انسان"


پ.ن 2: اگر وقت دارید با دقت بخوانید : 

"چگونه گرگ شویم!!!"

۴  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۰
صابر

سلام


به نظرتون تفاوت یک انسان خوب با یک انسان مومن چیه؟

نقاط مشترکشون چیه؟


ویژگی های مد نظر یه انسان خوب :

یه انسان خوب اخلاقش خوبه، خوش برخورد هست، دروغ نمی گه، مالیاتش را به موقع پرداخت می کنه، اهل غیبت و پشت سر کسی حرف زدن نیست، در موقع کار جدی و قاطع هست، خانواده دار و اهل زندگی هست، حساب و کتاب مالیش درسته، قانع هست، محیط زیست را دوست داره، به پدر و مادرش احترام می ذاره، به هم نوعانش کمک می کنه، توی انتخابات شرکت کرده و با تحقیق و آگاهی به کاندید مورد نظرش رای می دهد، دلش برای مملکتش می سوزه و ....


ویژگی های مد نظر یه انسان مومن :

انسان مومن همه ی ویژگی های "انسان خوب" را دارد اما تفاوتش با انسان خوب این هست که نیت اش فرق دارد و این "نیت" هست که بین انسان خوب و انسان مومن تفاوت می گذارد.


پ.ن 1: خداوند انسان های "خوب" را کمک کرده تا "مومن" شوند

پ.ن 2: انسان های مومن بالطبع انسان های خوبی هستند و خدواند هم عنایتش را نیز بر بنده ی مومن چندین برابر عرضه خواهد داشت و حتی کمبود هایش را نیز خود خدا جبران می کند.

پ.ن : شاید براتون سوال ایجاد شده باشه مگه میشه آدم خوب باشه اما مومن نباشه؟!!؟؟

۷  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۲۰
صابر

این نوشته را یکی از بزرگوارن لطف کرده و در برای نشر در اختیار حقیر قرار دادند و با قلم توانمندشون چقدر ساده یک موضوع بسیار پیچیده را توضیح دهند:

۷  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۴ ، ۱۸:۵۰
صابر

سلام

1- رابطه ی متعادل سازنده

هم شما و هم طرف مقابلتون درک درستی از رابطه دارند، به هم کمک می کنند تا باهم رشد کنید. این رابطه می تونه ازدواج باشه، می تونه دوستی باشه، می تونه همکاری باشه و .... . بهتر است قدر این رابطه را بدونید و کمک کنید به طرف مقابلتون تا رشد کنه زیرا بعدا اون موجبات رشد شما را فراهم خواهد کرد.

2- رابطه ی متعادل مخرب

هر دوطرف از این رابطه ضرر می کنند فقط بنا به دلیلی به این رابطه ادامه می دهند [که مطمئنا این دلایل هم اشتباه می باشد]  این رابطه هر چی بیشتر ادامه پیدا کنه، طرفین بیشتر ضرر می کنند، رابطه اینقدر ادامه پیدا می کنه تا یکی یا هر دو طرف رابطه تلف شوند مثل چشم و هم چشمی .... این رابطه نه تنها سودی ندارد بلکه تمامش ضرر هست پس بهتره هرجای رابطه هستی باید با  جرات رابطه را ترک کنی و اجازه ی نفوذ هم به طرف مقابلت ندهی زیرا به خودت لطف کردی .

3- رابطه ی غیر متعادل

دوتا نکته در این رابطه وجود داره:

1- لطف و رحمت

2- ظلم و زحمت

در رابطه ی نامتعادل مرز رحمت و زحمت خیلی باریک و دقیق هست. مثلا شما با یک نفر که از شما بالاتر هست رابطه دارید برای شما این رابطه ارزشمند و رحمت هست و شما نکات زیادی از طرف مقابلتون یاد می گیرید اما هیچگاه از این دید طرف مقابلتون به قضیه نگاه کردید؟ شاید این رابطه برای او هیچ نکته ی مثبتی نداشته باشه و در اصل ظلم به طرف مقابلت باشه ، و رابطه ای که بر اساس ظلم شکل می گیره محکوم به شکست هست.

سوال : طبق تعریفی که از رابطه ی غیر متعادل ارائه شد ما نباید با هیچ فردی که از خودمون بالاتره رابطه بگیریم زیرا داریم بهش ظلم می کنیم پس تکلیف چیه؟ باید در همون سطح پایین بمونیم و با افراد سطح بالاتر رابطه نداشته باشیم چون طالم خواهیم بود؟!!؟

پاسخ : افرادی که سطح بالاتری از ما دارند خودشون می دونند چطور رابطه را پیش ببرند ، وظیفه ی ما این هست که خودمون را بهشون عرضه کنیم حتی اصرار کنیم اما باید مواظب باشیم اصرارمون در یک حدی باشد که موجب اذیت کردنشون نشود آخه بندگان خدا آدم های لطیفی هستند و اصرار بیش از حد موجب اذیتشون خواهد شد .

در نتیجه ی اصرار شما دو حالت پیش می آید:

1- اصرار شما قبول می شود و شامل رحمت این بزرگواران خواهید شد پس تا می توانید از حضورشون کسب فیض نمایید و از ایشان قدردان باشید و احترام این بزرگواران را بجا بیاورید.

2- اصرار شما قبول نمی شود، نا امید نشوید بیشتر بر روی خودتان کار کنید و سعی کنید خودتان را تا جایی که می توانید رشد دهید و مجددا در فرصتی مناسب خودتان عرضه نمایید تا شاید اصرار شما مورد قبول قرار گیرد.

پ.ن : یادمون باشه مومنین خدا، آدم های بسیار لیطفی هستند. باید آداب برخورد باهشون را یاد بگیریم و البته احترام حضور را.

 

۴  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۳:۲۲
صابر

سلام

تا حالا چند بار به زیارت امام معصوم رفتیم؟

چند بار مشهد رفته اید؟

چند بار در روضه ها برای اهل البیت اشک ریخته اید؟

زیارت امسال امام رضا علیه الیلام با زیارت دفعه ی پیش یه تغییری کرده بود؟

آیا با معرف تر امام را زیارت کردیم؟

چند سالت هست؟

از چند سالگی نماز خوانده ای؟

پنج سال؟ ده سال؟ پانزده سال؟ بیست سال؟

اولین نمازت با نمازی که چند ساعت پیش خوندی چقدر فرق کرده؟

چقدر نمازت با حضور قلب تر و با درک و فهم بیشتری خوانده شده؟

اگر یک آدمی با ضریب هوشی نسبتا پایین بیست سال توی یک مغازه ای شاگردی کند

بعد از بیست سال برای خودش "استاد" می شود.

آنوقت من بیست سال نماز خواندم و نماز اولم با نماز آخرم فرق چندانی نکرده که هیچ بلکه بدتر هم شده است ...

به کجا می رویم؟؟؟؟

۹  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۴۱
صابر

سوال : حد ارتباط با نامحرم کجا است ؟ ضمناً آیا این حد در دنیای واقعی و مجازی فرق می کند یا خیر؟


پاسخ : حد ارتباط با نامحرم این است که ما با هم داد و ستد عاطفی نکنیم. یعنی به دنبال صید کردن دل یکدیگر نباشیم. این یکی از راه هایی است که به نظر دور است اما خیلی نزدیک است.✿•٠•

برگرفته از "اینجا"

۱۵  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

امروز در قطار یه اتفاق بسیار بسیار جالب و حیرت انگیز افتاد، یه مهندس حدودا ۵۵ تا ۶۰ ساله هم کوپه ای ما بود، یه مهندس سطح یک [بالاترین سطح نظام مهندسی] ، کارشناس عالی رتبه ی قوه ی قضائیه، معلم و مدیر، جبهه رفته و ... و الان مخالف نسبی شرایط کنونی

۵  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۲۳:۱۵
صابر

از کتاب "رشد" نوشته ی علی صفائی حائری (عین.صاد)

۴  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۲۱:۲۷
صابر

سلام

بعضی از دوستان وقتی می خواهند تقوای الهی را رعایت کنند

 باید مواظب باشیم که ترکش تقواشون بهمون برخورد نکنه ...

یعنی خودشان می شوند عبدِ صالحِ خدا

بقیه ی افراد هم کافرِ فاسقِ ملحد...

یه عده ای دیگه از این افراد با تقوا،

افرادی هستند که می بینند جامعه پر از فساد شده است

و از در و دیوار فسق و فجور می بارد و ....

احتمالا من و شما هم عامل این فساد ...

خواهران گرامی

برادران عزیز

مواظب باشیم با "تقوا"ی خود ساخته به اسلام ضربه نزنیم!


پ.ن : این بحث بیشتر متوجه خودم و سایر بچه مذهبی هاست

که گاهی برداشت های اشتباه، نابجا و مغشوشی از بعضی از احکام داریم.

۲۵  نجوا موافقین ۵ مخالفین ۱ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۶
صابر

سلام

امیدوارم از " رمضان المبارک " حداکثر بهره را ببریم و همه ی سال در زیر سایه ی اهل البیت باشیم. حدودا یک سال پیش بود که "خسته ی تنها" را در ماه مبارک احیا کردم و با عنایت اهل البیت و به تدریج ان شالله بتوانیم به اهداف مورد نظر دست یابیم.

 

در این پنجاه مورد اخیر عنوان های زیر ادامه و یا اضافه شده است.

1- " چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم" ( با هدف مبارزه و تربیت با هوای نفس)

2- " خدا" (که نسبت به تکرار ؛ الف خدا هم تکرار می شود)

3- "این روزهایم" (مطالبی از هم وبلاگی ها که فکر می کنم در سبک زندگی ما موثر خواهد بود.)

4- قسمت "رهنمود ها"، در سمت چپ سایت که به صورت چند رسانه ای خواهد بود.

5- قسمت "اینستاگرام"، که پست های منتخب از اینستاگرام را نشر داده خواهد شد.

6- منتظر "نجوا"های شما هستم.

پ.ن : قرار است مطالب "رمزدار" بعد از آرشیو شدن رمزشان برداشته شود اما اگر احیانا مطلبی رمزدار ماند شک نکنید که رمزش همان 1235 می باشد.

پ.ن 2: "باشد تا رستگار شویم"

" لطفا بر روی عناوین کلیک نمایید"

نکته

عنوان

ارزش

نکته

عنوان

ارزش

250

مرور می کنیم 4

✔✔✔

275

این روزهایم [پولدار شدمD:]

251

حَوِّل حالِنا اِلا اَحْسَنِ الحالَ

276

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم9 [پیلاتس]

✔✔

252

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم 4

✔✔✔

277

چایی نبات انتقاد

✔✔✔

253

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم 5

✔✔

278

خداااااااااااا [چشم های بارانی]

254

آیینه خانه

279

زندگی می کنیم ؟

✔✔

255

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم 6

✔✔

280

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم 10

256

خداااااااا [غریبِ قریب]

✔✔✔

281

و هنوز زنده‌ام... 

✔✔✔

257

خدااااااااا [بندگانِ من]

✔✔✔

282

به کجا می رویم؟

258

 دست های تنها 

283

کمپ پیامبر

259

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم 7

✔✔✔

284

این روزهایم[فانتزی های عاشقانه]

✔✔

260

چرا نمیای؟!!

✔✔✔

285

مناجات شعبانیه

261

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم 8

✔✔

286

 مراقب باشیم

✔✔

262

خداااااااااا [حایل]

✔✔

287

مناجات شعبانیه 2

263

چگونه گرگ شویم!!! 

✔✔✔

288

مناجات شعبانیه 3

264

خدایا مواظبت هستم...

✔✔

289

جهاد اقتصادی 

265

این روزهایم [جزای نیکی]

✔✔✔

290

مناجات شعبانیه 4 [دل-زبان-نگاه]

✔✔✔

266

خداحافظ

291

مناجات شعبانیه 5

267

این روزهایم [یه خاطره از اون روزا]

✔✔✔

292

مناجات شعبانیه 6

268

مبارزه با زندگی های نابود شده

✔✔✔

293

هنر :)

✔✔

269

این روزهایم [نی نای نای - صلوات]

✔✔✔

294

سربازی امام زمان

✔✔

270

گزارش یک جلسه امتحان

295

 سقوط یک فرشته 

✔✔✔

271

این روزهایم [سوره شدگیِ خیار! یا ما مادرهای شکارچی!]

✔✔✔

296

خدااااااااااااا [اسراف در گناه]

✔✔

272

درندگی ثروتمندان

297

غواصان دریادل و خط‌شکن

273

درست حرف زدن و حرف درست زدن

✔✔

298

شرط لازم، شرط کافی و هنر در عرصه ی بندگی ...

✔✔✔

274

یه راه ساده!!

✔✔

299

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم 11 [لذت نعشگی]

✔✔✔

 

 

۴  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر
۱۲  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر
۲  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۰
صابر

إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدیِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ

معبودا، اینک منم بنده تو و زاده دو بنده تو. در پیشگاهت ایستاده‌ام و به بزرگواری و بخشندگی‌ات توسل جسته‌ام.

 

إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ

معبودا، منم بنده‌ای که از سرِ شوخ‌چشمی در پیشگاه تو گنه کردم، و اینک از تو عفو خواهم؛ زیرا که عفو، صفتِ بزرگواری و بخشندگی توست.

 

إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ

معبودا، مرا توانی نیست که بدان از چنگ گناهانم گریزم، مگر وقتی که تو با محبتت بیدارم کنی و آن سان شوم که تو خواهی؛ پس سپاست گویم از آن رو که مرا به [دریایِ] کرمت درآوردی و دلم از پلیدی غفلت از حضرت تو زدودی.

پ.ن : برگرفته از "پاتوق بچه شیعه ها"

نکته دویست و هشتاد و پنجم : مناجات شعبانیه

۳  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر
۴  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

" اگر من کشته شدم و تو خواستی پیش خانواده ات برگردی از نظر من ایرادی ندارد ،

فقط مراقب فرزندانمان باش و از آنان به خوبی مراقبت کن...

همان طور که خودت هم می دانی ،

تو را مثل "چشم " خود می دانم

و با ارزش ترین چیزی هستی که من در این دنیا دارم.

اگر بعد از من خواستی بافرد دیگری ازدواج کنی،

از نظر من ایرادی ندارد،

اما بدان من واقعا دوست دارم که تو در بهشت هم همسر من باشی.

می دانی که زنانی که دو بار ازدواج کرده اند

 در روز قیامت به آنها حق انتخاب اینکه می خواهند

با کدام همسرشان زندگی کنند، داده می شود."


پ.ن : حتما این "لینک" را بخوانید. [منبع اصلی خبر]

پ.ن 2: بهتر نیست مراقب عقاید خودمان باشیم، شاید همه ی ظاهر دین را فهمیده باشیم اما باطن دین را نه....

پ.ن 3: بخوانید این "لینک" را ...

پ.ن 4: بابت عکس معذرت می خواهم اما  ...

پ.ن 5: در یکی از برنامه های مذهبی شبکه ی یک(این شب ها) ، کارشناس برنامه یک نامه مربوط به دوران حضرت علی علیه السلام خواند و از مجری پرسید:

-"به نظر شما این نگارنده ی این نامه کیست و نامه را برای چه کسی نوشته است؟"

مجری با کمال اطمینان گفت :

-" معلوم هست نامه ی حضرت امیر علیه السلام به معاویه .."(خود من هم در آن لحظه همین فکر را کردم)

اما کارشناس برنامه توضیح داد که این نامه متعلق به معاویه بوده است که برای امیرالمومنین نوشته شده است و....


۸  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

و [ امام خمینی ] می‏فرماید:

"مناجات شعبانیه را خواندید؟

بخوانید آقا!

مناجات شعبانیه از مناجاتهایی هست

که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند،

انسان را به یک جایی می‏رساند ...

همه ائمه هم به حسب روایت می‏خواندند."

پ.ن : از دوستان و بزرگواران خواهشمندم در این ماه کمی هم به "مناجات شعبانیه" بپردازند.

پ.ن 2: ارزش این مناجات را کسانی می دانند که به چهارجلسه سخنرانی امام خمینی با عنوان "تفسیر سوره حمد" گوش داده اند.

۵  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

شما را دعوت می کنم به خواندن " فانتزی های عاشقانه.."  از " این روزهایم" که در وبلاگ "یک سبد سیبــ" خواندم و با اجازه نشرش می دهم. پس همین الآن تشریف ببرید ادامه مطلب...

۱۱  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

ده ساله بودم که دخترْ خاله ی بیست ساله‌ام مُرد.

 تا چند سال بعد از آن گمان می‌کردم بیست سالگی آخر دنیاست

و من هم در بیست سالگی خواهم مُرد.

بیست و دو ساله بودم که یادم افتاد دو سال از موعد مقرر گذشته است 

و هنوز زنده‌ام...

۸  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۰۰
صابر

هر شب به حساب خود رسیدگی کن

قال الکاظم علیه السلام :

"«لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ

فَاِن عَمِلَ خَیراً اِستَزادَ اللهَ مِنهُ وَ حَمِدَالله َ عَلَیهِ وَ اِن عَمِلَ شَرَاً اِستَغفَر،اللهَ مِنهَ وَ تابَ اِلَیهِ"

 از ما نیست کسی که هر روز به حساب نفس خود نرسد

پس اگر کار خوبی انجام داده بود خدا را شکر کند و از خدا بخواهد که آن کار را بیشتر و بهتر بتواند انجام دهد

و اگر کار بدی انجام داده بود استغفار و توبه نماید. (کافی، ج2، ص 453(

" توضیح حدیث از کلام آیت الله مجتهدی "

۳  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

می گویند یکی از زمان های استجابت دعا

هنگام بارش باران است.

چشمانتان که بارانی شد

حتما برای .... هم دعا فرمایید.

۴  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

برای این که بدونی " چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم!"

باید " پیلاتس" بلد باشیم

بخوانید حکایت زیر را که برگرفته از سایت "ورود هرگونه دغدغه، ممنوع!!"  می باشد.

۱  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

رهبر انقلاب:

جولان دادن برخی جوان‌های سرمست غرور ثروت

با خودروهای گران‌قیمت درخیابان‌ها

از مظاهر ایجاد ناامنی روانی در جامعه است؛

نیروی انتظامی باید برای ابعاد مختلف ناامنی برنامه داشته باشد و مقابله کند.

پ.ن : این نوع برهنگی(جولان دادن ثروتمندها) موجب درندگی( ایجاد ناامنی روانی) می شود.

 

بر روی عکس کلیک نمایید!


۵  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر
شما را دعوت می کنم به خواندن "سوره شدگیِ خیار"  از " این روزهایم" که در وبلاگ " مسیر" خواندم و با اجازه نشرش می دهم. پس همین الآن تشریف ببرید ادامه مطلب...[ مطلب کمی طولانی هست اما ارزش خواندن دارد ]
۵  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

امروز صبح امتحان زبان MSRT  داشتم، حدودا دو هفته برای این امتحان وقت گذاشتم. نکته ی مهمی که بعد از یک هفته مطالعه متوجه شدم این بود که برای این امتحان درست درس نخواندم و جزوه های اصلی بوسیله یکی از دوستان- که قبلا امتحان و قبول شده بود-  به دستم رسید و تازه من شروع کردم به خواندن مطالبی که برای قبولی در امتحان نیاز داشتم. ( البته مطالب قبلی که خوانده بودم موثر بود اما پراکندگی و اضافات زیادی داشت.)

وقتی چهارشنبه چندین خبر متوالی و البته استرس زا مثل خبر فوت یکی از اقوام را شنیده و پنجشنبه در مراسم تدفین شرکت کردیم ، دیگر توانی برای مرور آنچه در قبل خوانده بودم ، وجود نداشت. سر جلسه وقتی به متن آخر رسیده بودم دیگه توان خواندن برایم وجود نداشت، اصلا استرس و یا شوقی برای پاسخ به سوالات نداشتم. شاید از معدود دفعاتی بود که می خواستم وقت تمام بشود و من برگه ی خود را تحویل دهم و برایم مهم نبود قبول شدن و یا قبول نشدن ....

پ.ن : بهتره قبل از هر امتحانی با کسانی که تجربه ی موفق داشته اند مشورت کنید، دو چیز در موفقیت در امتحان مهم است : 1- سعی و تلاش 2- مسیر درست

پ.ن 2: باید مواظب باشیم سعی و تلاشمان در راستای هدف باشد.

پ.ن 3 : آیت الله بهجت (ره) را با یک مرتاض هندی مقایسه کنید ( هر دو صاحب کرامت ، هر دو رنج ریاضت کشیده و ...)

پ.ن 4 : شاید " امید" مهم ترین قسمت کار باشد وگرنه شما حوصله ی خواندن متن را نداری چه برسد پاسخ به سوالات ...

پ.ن 5 : exhausted (کلیک نمایید)

۸  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

بسمک

بچه های امروز را نگاه کنی نی نای نای را همه به خوبی میشناسند. در جمع که قرار میگیرند بزرگترها میگویند: مامان جان، یه کم برامون برقص! و همه با هم شروع میکنند به دست زدن و نی نای نای خواندن!

 

علی رضا، بابا، صلوات بفرس. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

و شروع میکند به مد مد مد گفتن!(محمد به زبان کودکانه ی خودش)

مادربزرگش دیشب تعریف میکرد: حواسم پی کارهای خودم بود. علی رضا هم دور بازی بود. با صلوات اول اذان که از مسجد شنید، شروع کرد به مد مد مد! به من هم یادآوری کرد صلوات بفرستم.

ما شاء الله. لاحول ولا قوه الا بالله...

۱۳  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

زندگی بعضی ها دچار ویرانی و نابودی شده. خودشان خیال می کنند زندگی خوبی دارند. چرا که هیچ وقت شهامت لازم برای بررسی زندگی شان را ندارند. فکر می کنند همین که عمرشان در حال سپری شدن و امورات شان در حال گذران است، زندگی جریان دارد. نظافتشان را به موقع رعایت می کنند. نوبت به نوبت حمام می روند، ماشین لباس شویی و ظرف شویی شان هر روز کار می کند، مسواک شبانه شان ترک نمی شود. از طریق موبایل با جهان فناوری عقد اخوت بسته اند، هر روز حساب های بانکی شان را چک می کنند و هر شب بین کانال های تلویزیون و ماهواره می دوند و جست و خیز می کنند. پس گمان می کنند زندگی جریان دارد. اما آن ها هیچ وقت نتوانسته اند فرق آرامش را با آسایش متوجه شوند.

 اما اگر با شجاعت برای لحظه ای با حقیقت زندگی شان رو در رو شوند باور خواهند کرد این زندگی، دوست داشتنی نیست. آن ها در زندگی تنها هستند. معنویت و عطر خدا در زندگی شان حضور ندارد. فرصت خلوت و فکر کردن به خود و دیگران را از دست داده اند. همیشه دلهره و استرس دارند. مدام در حال دویدن به سمت ناکجاآبادی هستند که خودشان هم نمی دانند کجاست. همیشه عجله دارند. گاه و بیگاه پژمرده و افسرده می شوند. هیچ وقت نمی توانند به دیگران اعتماد کنند. همیشه نسبت به دیگران احساس عقب افتادگی دارند. به همه چیز و همه کس بی تفاوف هستند. مسائل جدی را شوخی می گیرند و روی شوخی های زندگی حساب ویژه باز می کنند. هدایت زندگی در اختیار آن ها نیست. درست مثل ماشینی که در مسیر سقوط به دره، فرمانش قفل کرده و ترمز نمی گیرد. ارزش ها برای آن ها رنگ باخته. دیگر از ایثار و انفاق و وقت گذاشتن برای مردم لذت نمی برند. آن را کاری زائد و بی خاصیت و مخالف عقل می دانند. آن چنان بی رمق جاده زندگی را طی می کنند که بقیه را هم به هراس و وادادگی می کشانند. پشت برخی آیین ها و رفتارهای مدرن سنگر می گیرند تا پوچ بودن زندگی شان را پنهان کنند. از طبیعت هیچ چیز نمی فهمند. نه صبح علی الطلوع دارند و نه نیمه شب آرام. اینگونه زندگی کردن ویروسی است مسری که می تواند بقیه اجتماع را هم فلج کند .

مقابله کردن با این سبک زندگی باید در دستور کار همه مردم باشد. باید با این زندگی مبارزه کرد .

برگرفته از سایت " به بهانه ی فرهنگ " استاد ارجمند جناب آقای"سیدمهدی سیدی"

۸  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

خداحافظ

شاید برایت این سوال پیش آمده باشد که این چه نامه ای است که با "خداحافظی" شروع شده است. هفته ی پیش که همراه خانواده ات برای خواستگاری من آمده بودی؛ "چشم های مهربانت" تمام بدنم را لرزاند راستش را بخواهی عمق نگاهت بند دلم را پاره کرد و در همان نگاه اول عاشقت شدم و همان لحظه خواستم ازت بدم بیاید اما نشد ... خواستم هنگامی چای می آورم دستم نلرزد ، نشد ... وقتی مادرم ازم پرسید : "می خوای چند دقیقه ای باهاش صحبت کنی؟" خواستم بگویم : "نه" نشد ... که نشد ...

تمام یک ساعت و بیست و سه دقیقه ای که در اتاق باهم صحبت می کردیم من فقط محو چشمانت شده بودم قبلا همه ی اینها برایم مسخره بود، همه ی عشق بازی ها را شهوت می دانستم اما حالا چیز جدیدی را حس می کنم، حس جدیدی که قبلا ذبحش کرده بودم، وقتی سرت را پایین انداخته بودی و درباره ی برنامه های آینده ات برایم توضیح می دادی من فقط منتظر بودم سرت را بالا بیاوری و من دوباره محو چشمانت شوم یادم نمی آید درباره ی رشته ی تحصلیم گفتم یا نه اما تنها چیزی که از تو یادم مانده است این است که می گفتی : "زن و شوهر باید رازدار همدیگه باشند و همیشه باهم روراست باشند"

مادرم نمی نداند، پدرم هم نمی داند، خواهرم  هم نمی داند، برادرم هم نمی داند و... بگذار برایت بگویم چه کسانی می دانند  : " من ، اون نامرد و دکتری که نتیجه ی آزمایشم را توضیح داد و برنامه های مسخره اش و اینکه این بیماری ته دنیا نیست و ته دنیا یه جای دیگه است و ..."

نگاه عمیقت و چشم های مهربانت ته دنیا را برای من معنی کرد ؛ حالا می فهمم که تهِ تهِ دنیا کجاست... اگر کمی صبر کرده بودم و اگر کمی بیشتر خودم را دوست داشتم الآن تمام زندگیم را به پایت می ریختم و روحم را در اختیارت قرار می دادم و تمام عمر عاشقت می ماندم، یادت که می افتم گریه ام می گیرد واقعیتش این هست که بغض کرده و گریه می کنم از همه بدتر این که نمی توانم دردم را به کسی بگویم جراتش را ندارم، اصلا چه بگویم؟ بگویم عاشق "چشم های مهربانت" شدم؟ شب اول جرات نداشتم به خودم هم بگویم...

واقعیتش این هست که از بیماریم خجالت نمی کشم، از دلیل بیماریم خجالت می کشم حتی اگر بیمارهم  نشده بودم  و باز تورا می دیدم مجددا همین نامه را می نوشتم و می گفتم "خداحافظ"

پ.ن برای درک بهتر داستان به "چگونه گرگ شویم" مراجعه فرمایید.

 

۸  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

شما را دعوت می کنم به خواندن "جزای نیکی"  از " این روزهایم" که در وبلاگ "ماه محبوبم" خواندم و با اجازه نشرش می دهم. پس همین الآن تشریف ببرید ادامه مطلب...

 

۴  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

این ریزه میزه ی خونه ی ما میره جامعه القرآن

بعد چون بی سوادِ ریزه هستن

بهشون اشاره ای آیات رو درس میدن ،

برای نشون دادن ربّ

دستاشونو مثل حالت که مادر نی نی شو بغل میگیره نشون میدن ...

ربّ ... مهربان تر از مادر ...

یه ابعادی از وجود من هنوز نی نیه ؛

دریابـــ...

برگرفته شده از  " گفتــــ وگویِ من و حیرانی من "

 

پ.ن : داداشم وقتی خیلی کوچیک بود (4-6سال) همه جا همراه مامانم بود-مهمونی، عزا؛ عروسی و...- بهش می گفتیم :" علی کجا میری؟" می گفت: " من جایی نمی رم ؛ من مواظب مامانم!!! "

 

۸  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۰
صابر

بسم الله الرحمن الرحیم


(1) 

1- یه سوال ساده:

" ویروس ایدز خطرناک تر هست یا فرد مبتلا به ایدز؟ "


2- یه سوال پیچیده :

" برهنگی خطرناک تر است یا درندگی ؟ "

نوشته شده در ساعت 7 مورخ 1394/1/19

*

(2)

داستان شماره ی 1 (مربوط به سوال شماره 1 )

شما فرض بگیرید یک دختر زیبا و مودب و از لحاظ مالی مناسب ؛ بوسیله ی یکی از دوست پسراش (ایشون چون خیلی روشن فکر!!! بودند با چندین پسر رابطه خیلی دوستانه داشتند اما فقط با یکی از آنها رابطه ی خیلی خیلی خیلی دوستانه بوده است) به ویروس ایدز مبتلا شده است و ... اون پسره که خودش خیلی مریض هست و ویروس ایذر کار خودش را با بدنش شروع کرده و دختر " زیبا و مودب و از لحاظ مالی مناسب " حس می کنه چهار سال دیگه شبیه این پسره می شه ( مریض ، خسته و ...) همه ی آرزوی های زیبایش جلوی چشمش رژه می رود تابعیت سویس، یه ازدواج مناسب، داشتن پسری مثل پسر خانم دکتر الهی که الآن نیویورک درس می خونه و هرشب از طریق اسکایپ با مادرش صحبت می کند و ... ویا دختر کوچکی که موهایش را هر روز می بافد و به پارک می روند و با هم تاب بازی می کنند ...

داستان شماره ی 2 ( مربوط به سوال 2)

همه ی گوسفندان تلف شده اند ، مشتی رضا فقط همین بیست گوسفند را داشت اما اهالی روستا می گویند گرگ دیشب زده همه را کشته ... رو به پدرم می کنم و می گویم : " بابا چرا گوسفندها را نخورده؟ " 

پدر در حالی که زیر لب چیزی را زمزمه می کند می گوید : " گرگه دیگه ... لامصب نمی کشه که سیر بشه .... میکشه چون جنون کشتن داره... بیچاره مشتی رضا..."

نوشته شده در ساعت 9 مورخ 1394/1/20

**

(3)

این "لینک" را بخوانید( در مورد داستان اول) 

و این" لینک" را نیز با دقت بیشتری بخوانید.( در مورد داستان دوم)

نوشته شده در ساعت 14:20 مورخ 1394/1/20

***

(4)

چندتا سوال برای من پیش اومده :

1- چه کسی شیطان را گول زد؟ 

 2- آیا چوب جذب آهن ربا می شود؟

نوشته شده در ساعت 20:35 مورخ 1394/1/20

****

(5)

 این یه کلیپ بسیار جالبه!!! ارزش یکبار دیدن را داره!

دریافت

نوشته شده در ساعت 20:53 مورخ 1394/1/20

***** 

(6)

تا حالا دقت کردی که چرا خدا نمی گه "زنا نکنین" بلکه می گه "بهش نزدیک نشین"؟
حتما بخوانید این مطلب را با عنوان "چاه عمیق"

نوشته شده در ساعت 9:08 مورخ 1394/1/21

******

(7)

همیشه فکر می کنم که اگه شیطون وجود نداشت

من دیگه گناه نمی کردم؟

یا می شدم مثل خود شیطون

(هوای نفس شیطون گولش زد و اغفالش کرد)

نوشته شده در ساعت 14:03 مورخ 1394/1/22

*******

(8)

اگر انسان هوای نفس نداشت

شیطون چطور می تونست گولش بزنه؟؟

مگه آهنربا می تونه چوب را جذب کنه؟؟

اگه انسان هوای نفس نداشت، اختیار داشت؟؟

فرشته ها چون فرشته هستند هوای نفس ندارند ؟

و یا چون بر هوای نفسشون غلبه کردند شدند فرشته؟؟

گوسفندهای بیچاره که بوسیله ی گرگ ها دریده می شوند

باید چطوری به خدا شکایت کنند؟

نوشته شده در ساعت 14:34 مورخ 1394/1/22

********

(9)

دختر "داستان شماره ی یک" را یادتون هست که

خواستگارهای زیادی داره اما...

قصد کرده انتقام خودش را از دوست پسرش بگیره

به نظرتون چطور می تونه انتقام بگیره؟؟؟

نوشته شده در ساعت 10:49 مورخ 1394/1/22

*********

(10)

مشتی رضای داستان شماره دو را یادتون هست که

حالا یه گله گوسفند داره!

با دو تا سگ گله!

تا حالا این سگ های زبون بسته

جلوی حمله ی 2 تا گرگ را گرفتند!!!

نوشته شده در ساعت 08:18 مورخ 1394/1/23

**********

(11)

به نظر شما کدوم پیروز میشه؟

نوشته شده در ساعت10:33 مورخ 1394/1/23

*************

(12)

یه خواستگار خوب برای دختر "داستان شماره یک" اومده

همه ی شرایط را نداره 

اما به قول دختر ایدزی

چشم های مهربونی داره ...

"لینک"

نوشته شده در ساعت 10:38 مورخ 1394/1/23

************

(13)

گاهی اوقات

نتیجه ی عمل مهم نیست

خود نفس عمل و جرات انجام آن عمل مهم است.

نوشته شده در ساعت 14:33 مورخ 1394/1/25

*************

(14)

بخوانید این "لینک" را!!

بویژه پاراگراف پنجمش را!!!

نوشته شده در ساعت 19:10 مورخ 1394/1/28

**************

(15)

یکی از بزرگوارن در نظری نوشته اند:

" به نظر حقیر نمیشه اهم و مهم اش کرد، چون این دو تا علت و معلول هستند!

قاعدتا تا ویروس ایدز نباشه یا اگه برهنگی نباشه متعاقبا بیماری ایدز یا درندگی هم ایجاد نخواهد شد.

حالا  قصد ما چیست؟ پیشگیری؟ یا درمان؟

اگر پیشگیری است که باید علت(ویروس ایدز یا برهنگی) را از میان برد

 و اگر قصد ما درمان است باید معلول(بیمار ایدز، یا بیمار به درندگی) را درمان کرد! "

نوشته شده در ساعت 08:46 مورخ 1394/1/29

***************

(16)

متوجه شدیم تمام جزیره پر از موش شده
با یه قایق ماهیگیری اومده بودن و از نارگیل ها تغذیه کرده بودن
خوب چطور میشه موش ها رو از یه جزیره بیرون کرد؟!
مادربزرگم نشونم داد!

یه بشکه نفتی رو زیر خاک کردیم و برای درش لولا گذاشتیم
بعد نارگیل رو به عنوان طعمه به در بشکه وصل کردیم
و موش ها برای خوردن نارگیل میومدن و ...
می افتادن تو تله
بعد از یه ماه همه موش ها رو گرفته بودیم
ولی بعدش باید چیکار کرد؟!
بشکه رو انداخت توی اقیانوس؟!
اونو سوزوند؟!
نه !!

فقط باید به حال خودش رهاش کرد
و اون موش ها کم کم گرسنه میشن و یکی یکی
شروع میکنن به خوردن همدیگه
تا وقتی که فقط دوتا موش باقی بمونه
دو تا بازمانده
و بعدش چی باید اونا رو کشت؟!
نه!!

باید اونا رو برداشت و بین درختا آزاد کرد
اما حالا دیگه اونا نارگیل نمی خورن
حالا اونا موش می خورن
تـــــو ذات اونـــــا رو تغییـــــر دادی ...!!
Skyfall - 2012

"لینک"

نوشته شده در ساعت 15:18 مورخ 1394/1/29

****************

(17)

پ.ن : این مطلب به مرور زمان تکمیل می شود.

پ.ن 2: خواهشمند است به صورت جدی برای این بحث وقت بگذارید.

پ.ن 3: قصد ایجاد یک مفهوم و سپس انتقال آن را دارم، خواهشمند است در انتقال این مفاهیم این لال را یاری بفرمایید.

پ.ن 4 : بخوانید این "لینک" و این "لینک" را

۵۰  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۳
صابر

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ

إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُواْ

أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ

وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چون خدا و پیامبر،

شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مى‏بخشد، آنان را اجابت کنید،

و بدانید که خدا میان آدمى و دلش حایل می ‏گردد،

و هم در نزد او محشور خواهید شد

(انفال آیه ی 24)

نکته مهم : ... پس خداى تعالى میان انسان و جزء جزء وجودش و تمامى توابعش حائل است، بین او و قلبش، بین او و گوشش، بین او و چشمش، بین او و بدنش و بین او و جانش، و در آنها هم بنحو ایجاد تصرف مى‏کند، و هم بنحو مالک قرار دادن انسان، که هر مقدار از آن را بهر نحوى که بخواهد به سود انسان تملیک مى‏کند، و هر مقدار را که نخواهد نمى‏کند.(تفسیر المیزان ص 58- لینک )


پ.ن : همانطور که قبلا بیان شد قرار شد بر روی آیه ی 186 سوره ی بقره کمی تامل کنیم (اصل آیه در نکته ی قبل بیان شده است (.


پ.ن 2: در اصل این آیه یه جورایی توضیح "نکته دویست و پنجاه و هفت : خدااااااااا [بندگانِ من] " می باشد ( همان "ی" کلمه "عبادی" )

۵  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

امروز مادرم گفت:

برای مبارزه با نفس گاهی کاری رو که دلت نمیخاد رو انجام بده،


از فلانی بدت میاد؟

برو باهاش حرف بزن

 

از کدوم غذا بدت میاد؟

بخورش (البته هر بار تو دلت بگو خدا جونم این کار رو بخاطر تو میکنم برای نزدیک شدن به تو)

 

میخای انفاق کنی و جونت در میره هزار تومن بدی؟

ده هزار تومن بده و به خودت بگو کیف کردی؟

حالت گرفته شد؟!!!

۹  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

روز پنج شنبه 6 فروردین 94 بود که یه مهمون کاملا رسمی تماس گرفت و اطلاع داد که روز جمعه بعد ازظهر با خونواده میان خونمون.

از صبح جمعه شروع کردیم به آماده سازی شرایط پذیرایی از مهمون مثل جارو زدن و گردگیری و آماده کردن میوه و شیرینی (که الحمدلله بخاطر عید آماده بود) و...

بعدش با هم رفتیم نماز جمعه و برگشتنی به سرعت خودمون رو رسوندیم تا ناهار بخوریم. بعد از ناهار سریع ظرف‌ها رو شستم و همگی نشستیم   اومدن مهمون‌ها.

قرار بود آقای سرهنگ و خونوادش ساعت 4 تشریف بیارن، خب قاعدتا ما هم آماده باش و گوش به زنگ بودیم تا پذیرای مهمون‌های عزیز باشیم.

ساعت 4 شد 4:15، شد 4:50 ، شد 5 واسه اومدنشون لحظه شماری می کردیم و همچنان منتظر و گوش به زنگ و چشم به در بودیم چون آمادگی کامل رو داشتیم. تا این که تماس گرفتند که توی راه هستن و رسیدنشون نزدیکه، آدرس دقیق خونه رو دادیم و اومدن!

رفتیم استقبالشون و خلاصه مهمانی انجام شد.

من از این‌که خیلی منتظر مهمون بودیم، خیلی عصبانی بودم، چون همش توآماده باش بودم و نمیتونستم روی پایان نامم تمرکز کنم چون واقعا منتظر بودم.

شب موقع خواب که شد هنوز اعصابم خورد بود که این‌همه وقتم گرفته شد. به کل روز فکر کردم. به منتظر بودنم فکر کردم و مفاهیم آماده سازی شرایط پذیرایی، آماده باش و گوش به زنگ بودن و استقبال، تو ذهنم مرور می شد....

به خودم گفتم: مگه ادعای منتظر آقا بودن نداری؟ و هی برا اومدنش دعا نمیکنی؟

خب، شرایط رو آماده کردی که منتظری؟ مگه منتظر نیستی؟ آماده باش و گوش به زنگ هستی؟ اصلا تا حالا برا اومدنش، لحظه که نه، روز شماری کردی؟! به فرض آقا الان بیاد با چه رویی میری استقبالش؟!!!!  اصلا می‌تونی برای یا نه؟!!!

حالت کسی رو دارم که خونه ش به هم ریخته است، میوه و شیرینی هم حتی نخریده چه برسه به آماده کردن!!!! بعد حالا اگه الان مهمون بیاد تو خونه ای که از هیچ نظر آماده نیست خودتون تصور کنید چه وضعی پیش میاد!!!

حالا فکر کنید من خودم هی زنگ بزنم به مهمون (مهمونی که خبر داره من آمادگی پذیرایی از مهمون رو ندارم)، بگم بیا، چرا نمیای؟!!

بعد ادعای اینم داشته باشم که منتظر اومدن مهمونم!!!!!

شما چطور؟ آماده این؟ داره میاد‌ها!! فقط منتظر آماده شدن ماهاست! حالا ما منتظریم یا آقا...

 

پ.ن : داستان به قلم یکی از "بزرگان" می باشد.

۱۴  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۱ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

گاهی وقت ها آدم یه چیزهای داره که قسمتی از وجودش هست مثلا همسر و فرزندان( بویژه فرزندان کوچک) و یه پوشش حمایتی سنگینی نسبت به اون ها دربرابر حوادث و رخدادها ایجاد می کنه و همه جانبه از اون ها حمایت می کنه حتی در اشتباهات و خطاها ... و اینجوری خطابشون می کنه : "همسرِ من ، فرزندِ من، مادرِمن ، پدرِ من و..."

بسم الله الرحمن الرحیم

"وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی"

و هر گاه بندگان من، از تو در باره ی من بپرسند

*********

این "ی" کلمه ی "عبادی" خیلی خیلی معنی داره خدا می خواهد بگوید:

" بندگانِ من

شماها مال من هستید...

" کجا می خوای برید؟؟؟

من از مادر به شماها مهربان تر هستم!!!

آیا مهربان تر از من پیدا خواهید کرد؟؟؟ "

پ.ن : همانطور که قبلا بیان شد قرار شد بر روی آیه ی 186 سوره ی بقره کمی تامل کنیم (اصل آیه در نکته ی قبل بیان شده است )

پ.ن 2: کلمه ی "عباد" را در قرآن جستجو کردم : "106 مورد در 104 آیه در 40 سوره ی قرآن آمده است" . حدودا 20 مورد اولیه را بررسی کردم و متوجه شدم که اکثرا در این 20 آیه خداوند از بخشش، رحمت، هدایت، قبول توبه و... سخن گفته است.

پ.ن 3: " تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل ..."

۶  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۰۸
صابر

سلام

چند تا از رفقای دوره ی لیسانس دور هم نشسته بودیم

و داشتیم بحث علمی می کردیم(!!!!) که بحث به اینجا رسید که :

" برق سه فاز(همون 380 ولت صنعتی ) خیلی خیلی خطرناک هستن و آدم باید مواظب باشه "

بحث تابلو ، نول و چاه ارت و ...

و دست و پاهایی که این سه فاز لعنتی قطع کرده و آدم هایی که کشته است و...

بحث که اینجا رسید مهندس مصطفی که تجربه ی کاریش نسبت به همه ی ماها بیشتر بود گفت :

" به نظر من برق تکفاز (همون 220 ولت خانگی) خیلی خطرناک تره..."

همه ی بچه ها (مهندس ها) جا خوردیم از این حرف مصطفی!!!!

بعدش مصطفی که تعجب مهندس های محترم (!!!) را دیده بود ادامه داد :

" این برق 220 خیلی خیلی نامرده ، وقتی آدم را بگیره ول نمی کنه اینقدر میلرزونت تا قلبت از کار بیفته

... اما ...

اکثر مواقع سه فاز آدم را پرت می کنه یعنی اینکه دستت را قطع می کنه اما زنده نگهت می داره"

 

پ.ن : شاید حالا متوجه شده باشید که برق تکفاز (همون 220 ولت خانگی) را با رنگ قرمز و برق سه فاز(همون 380 ولت صنعتی ) را با رنگ زرد مشخص کردم.

پ.ن 2: یکی از اساتید می فرمودند:

 اگه پست های فشار قوی ( حتی پست های 63 به 20 کیلو ولت) رفتید و ازتون پرسیدند که چه کسی مهندس برق هست ، شما با کمال افتخار بلند شوید و بگویید : " من آشپزی خوندم و صحنه را ترک کنید." الکی که نیست ، بحث جون آدم هست.

پ.ن 3: بحث گناه هم مثل بحث برق می مونه:

 اگه به گناهان کوچک عادت کنیم بالاخره همون گناه کوچک معنویت ما را خواهد کشت مانند برق تکفاز (همون 220 ولت خانگی)

بعضی از گناهان کمی بزرگ تر هستند و آدم حواسشون به اونها هست که خدایی ناکرده به آن مبتلا نشود چرا که اثرات خطرناک زیادی دارد مانند برق سه فاز(همون 380 ولت صنعتی )

بعضی از گناهان آدم باید خیلی خیلی مراقب باشه که اصلا نزدیکش نشود و بگوید : " من آشپزی خوندم و صحنه را ترک کنید."

پ.ن 4: بر خلاف تصور عموم مردم ، آمار کشته شدگان به وسیله ی برق 220 ولت بیشتر از برق های 380 ولت است.

 

۷  نجوا موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۰۰
صابر

سلام


درست است قبر حضرت مادر(س) مخفی است،

اما یاد حضرت زهرا(س) باید در زندگی ما پیدا و نمایان باشد.

راهکاری هایی برای نهادینه کردن رفتار فاطمی در زندگی :

1- اختصاصی قسمتی از خانه (یا اتاق شخصی) به محراب عبادت و نماز [حضرت زهرا(س) قسمتی از خانه را به محراب عبادت اختصاص داده بودند]

2- عادت به تسبیحات حضرت زهرا (س) ، قبل از خواب و بعد از نمازهای یومیه

3- ادبیات فاطمی، بویژه در برخورد والدین با فرزندان ( بخوانید حدیث شریف کسا و صحبت هایی که بین این بزرگواران تبادل می شود)

 

پ.ن : حتما ببینید برنامه ی " آیینه خانه " هر روز (تعصیلات عید) ساعت 14 شبکه دو

پ.ن 2: تمام متن فوق برگرفته از صحبت های حجه الاسلام شهاب مرادی در برنامه ی "آیینه خانه" می باشد.

پ.ن 3: نرم حرف زدن از سنت های اهل البیت می باشد ( به قول آقای مرادی قربون صدقه رفتن در شرایط سخت خیلی خیلی موثر و مفید است.)

پ.ن 4: دعوتید به خواندنِ " اناری سرخ از دست خدا افتاد و جاری شد..."

۳  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

اوایل انقلاب یکی از کمونیست ها که تازه مسلمان شده ، پیش یکی از بزرگان نظام [ فکر کنم شهید بهشتی]  رفته و می گوید :

 " من قبلا که کمونیسم بودم هیچ احساس شهوتی نسبت به زنان و دختران اطرافم نداشتم اما حالا که مسلمان شدم احساس شهوت در من زنده تقویت شده است در صورتیکه از لحاظ جذبه دختران قبلی بسیار جذاب تر بودند و دست ما برای هر عملی باز بود اما هرگز ... نمی دونم چی شده که حالا نسبت به کوچکترین چیز احساس خطر می کنم. "

جوابی که این بزرگ نظام داده بود بسیار جواب شیرین و دقیقی بود ( نقل به مضمون) :

" شما قبلا در مسیر اشتباه حرکت می کردی و شیطان شما را در این مسیر یاری می کرد شاید اگه شما دچار انحطاط اخلاقی می شدید به اصل کمونیست و ایدئولوژی آن بدبین می شدید؛ شیطان کارش را خیلی خوب بلد است وقتی داریم یه راهی را اشتباه می رویم کمکمان هم می کند!!!! "


پ.ن : حتما بخوانید = " چه کسی ما را برای نماز شب بیدار می کند"

 

۵  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

وقتی رسیدیم مشهد یادم اومد مسواک و خمیر دندان نیاوردم.

من هم یه یزدی محاسبه گر، دیگه اونجا هم نخریدم.

شب اول خیلی خیلی عذاب وجدان داشتم.

شب دوم خیلی عذاب وجدان داشتم.

شب سوم عذاب وجدان داشتم.

شب چهارم هیچی...

 

پ.ن : یزد هم که رسیدم مسواک نزدن برایم عادی شده بود.

پ.ن 2: مدتی است دندان هایم جرم گرفته و زرد شده است و حالا روزی دوبار مسواک می زنم.

پ.ن 3: مواظب هستم که اگه مدتی مسواک نزنم دندان هایم خراب می شوند و عذاب وجدان جایش را به درد دندان خواهد داد.

پ.ن 4: گاهی اوقات کار از کار می گذره و دیگه باید دندان کرم خورده را کشید.

پ.ن 5: خودتان ربط دهید این موضوع را به گناه ...

۱۵  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۰۰
صابر

خدایا حالمان را خوب کن.

می دانم که با گناه نکردن جلوی " بدحالی" را خواهم گرفت

اما

برای "حال خوب" نیاز به عنایت اهل البیت است.

یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی...

۱  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۰۰
صابر


خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم        دیبا نتوان بافت ازین پشم که رشتیم

بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم              پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید             از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم

افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت       ما از سر تقصیر و خطا در نگذشتیم

دنیا که در او مرد خدا گل نسرشته است       نامرد که مائیم چرا دل بسرشتیم

*****

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت             شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

باشد که عنایت برسد ورنه مپندار              با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم

سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان             یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم

سعدی علیه الرحمه

۵  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۰
صابر

سلام

سعی کنیم کارهایی که عادت کردیم را به صورت موقت ترک و یا به صورت دیگری انجام دهیم.

ترکِ موقت = مثلا چند روزی چایی نخوریم!

انجام رفتارهای تکراری به صورت متفاوت = مسجد خودتون را برای مدتی عوض کنید!!

 

۵  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

برای قرب الهی

نیاز به قربانی کردن می باشد.

قربانی کردن لذت های سطحی و کوتاه مدت

در مقابل

لذت های عمیق و بلند مدت...

 

پ.ن : " تنها مسیر" (کلیک نمایید)

پ.ن 2 : قرار است مطالبی با همین عنوان " چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم" انتشار دهم.

۳  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۰
صابر


...إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ...

۴  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

بسم الله الرحمن الرحیم

مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا

شما را چه شده است که مأیوس شده اید از این که خدا بر جایگاه و مرتبت ربوبیت باشد و عبادت ویژه او گردد؟


پ.ن :"آیه ی شماره ی 13 سوره ی مبارکه ی نوح "لینک"

پ.ن 2: چقدر برای خدا ارزش قائل هستیم؟؟

۲  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

خواهر گرامی و برادر عزیز :

هوای خدا را داشته باش (درحد و توان خودت)

آنوقت

خدا بدجور هوایت را خواهد داشت.( البته درحد و توان خدااا)

***

قَالَ ( علیه السلام ) :

مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ

هر کس آنچه را میان خودش و خداست اصلاح نماید،

أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ

خداوند آنچه را بین او و مردم است اصلاح کند.

وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ

و هر کس کار آخرتش را به اصلاح آورد،

أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ

خداوند کار دنیایش را اصلاح کند.

وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ .
و آن را که از خود بر خود واعظ است از خدا بر او نگهبان است.

پ.ن : حتما بخوانید "لینک"

پ.ن 2: توصیه ی شدید می کنم به خواندنِ مطلب زیر (بر روی عنوان زیر کلیک نمایید)

"نکته صد و چهل و دوم : خودت را رها کن خدا آغوشش را برای تو باز کرده است"

۴  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

هر بلاء دو نعمت را داراست :

1. نشان دادن ضعف ها

2. رهانیدن از اسارت ها و وابستگی ها

و همین است که عارف در برابر بلاء

شاکر است ، نه صابر...


عین صاد/نامه های بلوغ - ص118


پ.ن : برگرفته از " پاتوق بچه شیعه ها"

۷  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

"آرامــش" هنرِ نپرداختن به انبوه مسائلیست،

که حل کردنش سهم خداست...

نگران فردایت نباش

خدای دیروز و امروز ، خدای فردا هم هست

ما اولین بار است بندگی میکنیم ولی او بی زمانی است که خدایی میکند !

اعتماد کن به خدایی اش


پ.ن : برگرفته از "لینک"

۸  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر
۶  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۰۰
صابر

سلام

متن زیر حال من را دگرگون کرد.

"باشد تا رستگار شویم"

۸  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

 

روزی شاگردش به ایشان می گوید:

" آقا شما و این عائله سنگین ... "

و جواب می شنود  :

" وقتی چیزی ندارم احساس نیاز بیشتری به خدا می کنم و التفاتم به خدا بیشتر است و خدا هم به من توجه بیشتری دارد. "
 
این فقر ، این نیستی ، این احتیاج و نیاز مداوم برای او توحید به ارمغان می آورد و از او شخصیت متواضعی می سازد که تا آخر سخنش همین است :

« من هیچی ندارم »

و به عبارت دیگر یعنی من هر چه دارم از اوست ...
به علامه هم با آن وضعیت فقر و خانه اجاره ای می گوید :

" تو با این همه تجمل به جایی نمی رسی "
 او معنای این کلام سیدالشهدا (علیه السلام) را خوب درک می کند که :

" إلهی أنا الفقیر فی غنای ، فکیف لا أکون فقیراً فی فقری ! "

ای خدای من !

در وقت غنا و ثروت فقیرم و به تو محتاجم

چه برسد به هنگام فقر و بینوایی .

۷  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر


لطفا بر روی عکس کلیک نمایید.

منبع : " به بهانه ی فرهنگ"


۳  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

شما را دعوت می کنم به خواندن "یک روز عادی" از "این روزهایم" که در وبلاگ "ستاره ی قریب" خواندم و با اجازه نشرش می دهم. پس همین الآن تشریف ببرید ادامه مطلب...

۴  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

ألا یا طالب الأعلی تهجد لیله لله

که شب را زنده می­‌دارد، هر آن چشمی که بینا شد
ألم نشرح لک صدرک؟ ألم نرفع لک ذکرک؟

بلندآوازه شد آن کس که صدرش مخزن ما شد
ألم نجعل لک عینین؟ و جعلنا سراجا لک

دگر حجت تمام و توشه راهت مهیا شد
ألم تعلم بأن الله یهدیک بنور الحق؟

چرا پس قلب پر نورت سرای تیرگی‌ها شد؟
و من قلنا اهبطوا منها جمیعا نفهم ایضا

که بحر مرحمت در لحظه‌­ای خشکید و صحرا شد
فتاب آدم و استغفر الله، أیها المذنب

ز فیض رحمتش اینگونه صد بدچهره زیبا شد

شعر از: "لینک"

"محمدحسن منطقی بروجردی"

دانشجوی اخراجی دانشگاه امام صادق(ع)

گروگانگیر ایرانی حادثه سیدنی استرالیا

۵  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

اِلهى اِلَیْکَ اَشْکُو نَفْساً بِالسُّوَّءِ اَمّارَةً وَاِلىَ الْخَطیئَةِ مُبادِرَةً وَبِمَعاصیکَ مُولَعَةً وَ ...

 

خدایا به سوى تو شکایت آورم از نفسى که مرا همواره به بدى وادارد و به سوى گناه شتاب دارد و به نافرمانیهایت حریص است و ...

 

پ.ن : فایل مناجات "لینک"

۴  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام

تن پروری

یک بیماری است

و نوعی مرگ خاموش

به روح انسان می دهد.

 مانند هنگامی که شیر گاز باز مانده باشد یا دودکش بخاری خراب شده باشد، بعد گاز در اتاق منتشر می شود؛ در این حال کسی که خواب است متوجه نمی شود در حال مرگ است و آرام آرام می میرد. تن پروری هم آرام و بی صدا باعث مرگ روح انسان می شود.

پ.ن : برگرفته از " تنها مسیر"

۲  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

دانشمند، سوالهای زیادی میداند

سیاستمدار، پاسخهای زیادی را از حفظ است

در دنیای امروز، مدرسه ها و نظامهای آموزشی، بیشتر سیاستمدار میسازند تا دانشمند

شاید همین است که مدیریت امروز، زندگی های امروز

عشق ها و دوست داشتن های امروز تا این حد سیاسی است

هنر سوال پرسیدن را فراموش کردیم

اینکه سوال من برای من مهم است و سوال تو برای تو

اینکه قرار نیست هر سوالی پاسخی داشته باشد

اینکه تفاوت من و تو، تفاوت سوالهایی است که من و تو از هم می پرسیم

تفاوت اقتصادهای توسعه یافته و اقتصادهای عقب مانده

در سوالهایی است که مردمشان از خود و از یکدیگر می پرسند

امیدوار باشیم که روزی در دنیایی زندگی کنیم که

بتوان سوالها را بلند گفت و پاسخ ها را در دل یافت

نه اینکه پاسخ ها با صدای بلند گفته شوند و سوالها، با ترس و تردید در دلهای ما بمانند.

از سایت "محمد رضا شعبانعلی"

۰  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۳ ، ۰۰:۰۰
صابر

سلام
فکر می کردیم خیلی مومنیم!
فکر می کردیم ایمان اینه که بری تو دل گناه و بعد بگی"نه!"
اگر چه این هم ایمانه اما....
نه که با این هدف بری جلو !
اگه این طوری بری جلو "نه"نمیگی که هیچ...
آی پسر مذهبی!
فکر نکن صحبت هات با دخترا دو روزه تموم میشه و بعدشم خداحافظ !
به بهونه ی بحث عقیدتی شروع می کنین و آخرش...
خودت،خودتو میشناسی !
خودتو گول نزن!
دخترای فضای مجازی مادر و خواهر تو نیستن !
که میری باهاشون درد دل می کنی !
اگر غیرتی هستی رو همه غیرتی باش
نه صرفا یه عده کم که خودتم دلیل حساسیتتو میدونی !
آی دختر مذهبی !
اون وقتی که دیدی داری کامنتای پستای یه پسرو چک می کنی 
تا مبادا دختری کامنت خاص گذاشته باشه !
اون موقع خودتم خوب میدونی دلیل کارت چیه !
مذهبیا !
کجای دین گفته پسر و دختر انقدر صحبت بکنن تا به گناه بیفتن !
بعدشم بگن خب به گناه افتادیم متاسفانه، خداحافظ !!
چند درصد ما اینکارو می کنه؟؟
چند درصدمون به جای ادامه دادن میگن خداحافظ؟؟؟
خراب نکن زندگی خودتو...
یه کار نکن لحظه ی عقدت
ملائکه بگن بیچاره اونی که قراره با تو بره زیر یه سقف...
یا بدتر از اون !!!
یه کسی گیرت بیاد که عین خودت به چهارتا نامحرم دل داده باشه!

برگرفته از "چمرانیسم"

۳  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۳ ، ۱۱:۰۱
صابر

برنامه اگر برنامه باشد هم زندگی را تامین می کند هم بندگی

هم دنیـا را تامین می کند هم آخـرت

لطفا روی عکس کلیک نمایید


۷  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۶:۳۳
صابر

یعقوب! گریه کن که شفایت نمی دهد

پیراهنی که بوی زلیخا گرفته است ...

"محسن عابدی جزی"


پ.ن : رجوع شود به  "الهجران عقوبة العشق..."


بعدا نوشتم : (1393/09/17)

توبه عملی است یکباره اما متداوم

یعنی یه بار توبه کن برای همیشه!

۶  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۹
صابر

بعضی از کارها گناه نیستند

اما دروازه هــای گنــاه هستند ...!

 

مـگه مـن چیــکار می خـوام بـکـنـم

فقط دورهمی نشستیم ، همین ...

با تشکر از " سید حسین"

۵  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۳ ، ۱۳:۵۳
صابر

" اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ

وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ

أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ "

***

خدا نکند ما هم جزو اصحاب آتش ( قابیل ، شمر ، ابن ملجم و ... ) باشیم

که همنیشنی در جهنم با این افراد خود غذابی بزرگ است.

***

اگه می خوای اون دنیا با اهل آتش همنشین نشوی

این دنیا مواظب همنشین هایت باش

۶  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۲۰:۴۲
صابر

سلام

گاهی باید مواظب خودمان باشیم

شاید به "شامی" یک "شامی" شویم!

"باشد تا رستگار شویم"

۵  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۷
صابر

سلام

مورد داشتیم شیطان طرف را برای نماز شب بیدار می کرده ...

 

پ.ن : آدم نباید به هیچ کدام یک از کارهای به اصطلاح خوبش غرّه شود.

پ.ن 2: به مطلب " دعای کمیل یا جومونگ؟ " مراجعه شود.

بعدا نوشتم : (1393/09/17)

وای به روزی که فکر کنیم داریم درست می رویم اما ...

۸  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۳ ، ۰۵:۲۶
صابر

سلام

امشب شب دومی هست که کربلا هستیم

هنوز این لطف بی نهایت را باور نکرده ام ...

 

۷  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۳ ، ۲۳:۱۷
صابر

سلام
... ندیدی وقتی حرّ آمد محضر ابا عبدالله علیه السلام و دو زانو نشست و خواست وارد حساب شود که این آقا کسی است که آب به من داد، لشگرم را سیراب کرد، چنین و چنان کرد. من راه را بر او بستم. وقتی فرمود: بگذار در شب تاریک بچه‌هایم را بردارم و از این جا بروم، گفتم: نه، من مأمورم.

وقتی حرّ خواست وارد این حساب‌ها شود، حضرت نگذاشت وارد حساب شود؛ فرمود: « إرفع رأسکَ یا حرّ» سرت را بلند کن ای حرّ! سرش را بلند کرد. تمام شد. فقط جمال آقا را در مقابلش مشاهده کرد. آن را هم طاقت نداشت؛ چون اول کار بود. گفت: اذن بده به جهاد بروم. جضرت فرمود: قدر بنشین! حضرت او را قدر نشاند؛ قشنگ و آرام.

مرحوم حاج محمد حسین دولابی

پ.ن : یا امام حسین من را نیز چون حر بپذیر(می دانم غرق گناهم اما جز شما کسی را ندارم)

۴  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۳ ، ۲۳:۰۶
صابر

سلام

بالاخره لباس مشکی عزاداری های امام حسین (ع)

دلهای سیاه ما را نورانی خواهد کرد.

۳  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۸:۵۲
صابر

سلام

یه سوال ساده :

 

" برای مُحَرَم ؛ مُحْرِم شده ای؟"


۲  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۳:۰۹
صابر

سلام

این یک در خواست نیست

یک پیشنهاد هم نیست

یک توصیه هم نیست

یک دستور هم نیست

یک " التماس عاجزانه" هست

دریافت

ملتمسانه و عاجزانه خواهشمند است صوت بالا را دانلود و یا گوش دهید( حداقل 15 دقیقه اول را...)

اگر می خواهید در ماه محرم و صفر یک کار مهم انجام داده باشید بهتر است به این مجموعه سخنرانی ها با عنوان " تنها مسیر"  گوش دهید . (لینک دانلود)

در پانزده دقیقه ی اولین قسمت سخنرانی اگر متوجه ضرورت امر نشدید دیگر ادامه ندهید .

پ.ن : سیر مطالعاتی داشتن ارزشمند ترین و بهترین فعالیت در ماه محرم می باشد ( همانطور که بزرگان بر روی شعور بیش از شور تکیه کردند )

پ.ن 2: به گفته ی خود استاد این مجموعه ی سخنرانی حاصل بیست سال تحقیق ایشان می باشد .

پ.ن 3: به نظر حقیر گوش دادن به " تنها مسیر"  موجب تغییر دیدگاه شما به زندگی و در نتیجه ارزشمندتر شدن تمام عزاداری و فعالیت هایتان می شود.

"باشد تا رستگار شویم"

بعدا نوشتم : (1393/09/16)

بسیار استفاده نمودیم نه به خاطر پاسخهایی که شنیدیم بلکه به خاطر پرسشهایی که برایمان ایجاد شد. مجددا دوستان را توصیه می کنم به مطالعه و گوش دادن مباحث.

 

۶  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۳ ، ۱۳:۵۸
صابر

"فیلسوف" به تبیین پدیده ها از دیدگاه "عقل" می پردازد.

"حکیم" علاوه بر عقل از "وحی" نیز کمک می گیرد.

حکیم جز "حق" نمی گوید و فیلسوف جز "عقل"

شاید این سوال پیش بیاید که مگر بین عقل و حق تضادی وجود دارد؟

جواب خیلی ساده است

"عقل کامل " خیر اما "عقل ناقص" بلی ...

برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه گردد

"فلسفه یا حکمت؟ کدام یک می‌تواند انسان را به سعادت برساند؟"

۱  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۳ ، ۲۲:۱۸
صابر

سلام

خواهشمند است واژه های زیر را تعریف نمایید (با دیدگاه فرهنگی و اجتماعی):

1- لق لقه= ...

2- دغذغه = ....

3- درد = ...

4- زخم = ....

پ.ن : این پست با نظرات شما تکمیل خواهد شد.

بعدا نوشتم : (1393/09/15)


لق لقه یعنی چیزهایی که می دونی و برای بیان کردنشان هم دلیل نداری اگه یه "شومن (SHOWMAN) " باشی خیلی خیلی به دردت می خوره و می تونه نشان از کفِ شخصیت یک فرد باشه

دغدغه یعنی چیزهایی را که می دونی و نه تنها برای بیان کردنشان دلیل بلکه دل نگرانی نیز داری، فکر می کنی اگر این چیزها انجام شوند [انجام نشوند] تاثیرات زیادی بر خودت، دوستانت ، جامعه و... می گذارد و شما سعی در اثرگذاری و یا عدم اثرگذاری داری.

درد یعنی حس کردن دغدغه های عمیق، یعنی اینکه وقتی داری کار می کنی دل نگرانی نداری بلکه دردش را داری و داری حسش می کنی و با تمام وجود بهش اعتقاد داری و یادت باشد مجبوری با درد بزرگ بشوی...

زخم یعنی همان دردپنهان که دیگر پنهان نیست و شما می توانی با چشمت ببینیش و با دستت حسش کنی ! کسانی که به مقام یقین به "درد" رسیده اند ، زخم خورده اند و زخم ها را دیده اند. و بزرگ شده اند دیگر ...

۷  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۴:۵۱
صابر

سلام

یه چیزی داریم تحت عنوان " تعهد" و یه چیز دیگه ای داریم تحت عنوان "توقع"

دو سوال مهم :

1- تعهدات ، توقع می آورند ؟

2- توقعات ، موجب تعهد می شوند ؟

نکته اول : بررسی ریشه کلمه توقع : از ریشه " و  ق  ع  " که به معنای اتفاق افتادن ، انتظار داشتن و "بیشتر"

نکته دوم : بررسی ریشه کلمه تعهد : کاری را به عهده گرفتن . 2 - عهد بستن ، 3 - (اِمص .) غمخواری .

نکته سوم : انواع توقع : 1- توقع نابجا  2- توقع به جا (نیاز به توضیحات بیشتر نیست)

نکته چهارم : اگر به " تعهدات" پایند بودیم باید منتظر سپاسگزاری دیگران باشیم؟ (انجام تعهدات موجب توقعات می شود؟)

نظر "خسته ی تنها" :

 1-توقعات وابسته به "فرهنگ" هستند در اصل سرچشمه گرفته از فرهنگ است مثلا وقتی فرهنگ "اشرافیگری" در جامعه باشد سطح و نوع توقعات با جامعه ای که فرهنگش "ساده زیستی " است متفاوت می باشد.

2- البته ایجاد توقعات می تواند فرهنگساز باشد  مثلا شخصی در زمان انتخابات ریاست جمهوری با شعارهایی اقدام به ایجاد توقع در بین مردم می کند فرض می گیریم این کاندیدا رای می آورد و رییس جمهور می شود و مردم خواستار پاسخگویی می شوند و دولت اقدام به پاسخگویی می کند و  کم کم می شود "فرهنگ".

نتیجه گیری از دیدگاه خودم (ممکن است نظر دیگران متفاوت باشد):

یک رابطه رفت و برگشتی بین "توقع" و "تعهد" وجود دارد.

 همانطور که در بالا گفته شد آنچه به عنوان "فرهنگ" در نظر گرفته می شود خود به خود-ذاتی- موجب تعهد و توقع  می شود. نکته ی خیلی مهم در اینجا مربوط به فرهنگ است .

شاید حالا متوجه شوید که چرا "حضرت آقا" این قدر برروی بحث فرهنگ تاکید می کنند ( البته این یه تحلیل بسیار ساده درباره ی فرهنگ و جایگاه آن در توقعات و تعهدات مردم می باشد.)

"باشد تا رستگار شویم"

 


۱  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۹:۴۱
صابر

معرفت دین ، معنویت است.

پ.ن : بیابید رابطه ی دین ، معنویت و عقلانیت را...

پ.ن 2: بیابید رابطه ی دین ، معنویت و توسل را...

پ.ن 3: بیابید رابطه ی دین ، معنویت و توکل را...

۰  نجوا موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۲۰:۱۱
صابر

۲  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۹:۳۲
صابر

سلام

اگه آب دستتون هست  بگذارید زمین و بیایید این سخنرانی را گوش کنید.

فکر کنم از نان شب هم برای وبلاگ نویس ها واجب تر باشه...

نگی نگفتمااااااااااااااااااا

دریافت

 بعدا نوشتم : (1393/09/13)

آفرین دوست گلم بیا این را گوش کن و بعد شروع کن به مطلب گذاشتن...

۱۷  نجوا موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۳ ، ۱۶:۳۷
صابر

سلام

نزدیکهای نماز ظهر بود گوشه ای نشسته بودم و داشتم به خیلی چیزها فکر می کردم و غرق در افکار متفاوت بودم که دیدم یه کتاب کوچک روی میزعسلی کنار مبل هست کتاب را برداشتم و بدون آن که به عنوان و نویسنده اش دقت کنم کتاب را باز کردم که متن زیر مرا مسحور خودش کرد:

گفتند: چهل شب حیاط خانه‌ات را آب و جارو کن.

شب چهلمین خضر(ع) خواهد آمد،

چهل سال خانه‌ام را رُفتم و روبیدم

و خضر(ع) نیامد.

زیرا فراموش کرده بودم

حیاط خلوت دلم را جارو کنم.

پ.ن : صفحه ی اول کتاب خیلی جالب بود ( زمان ما جرات نداشتیم به معلم ها روز معلم تبریک بگوییم حالا خواهر کوچک ما به معلمشان هدیه می دهند و هدیه می گیرند . اگر کسی نداند فکر می کند دوست صمیمی هستند !)

پ.ن 2: کتاب مربوط به خانم "عرفان نظرآهاری" می باشد.

۴  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۳ ، ۱۹:۰۱
صابر

باید یه جایی از زندگی کلید "STOP" را بزنی و یه نگاهی به گذشته یه نگاهی به آینده ...

و گوشه ی عزلت بگیری و شروع کنی به پیچیدن پیله به دور خودت  و مدتی در این پیله بمانی

بعد شروع کنی به بیرون آمدن از پیله ی خودت

پروانه شدنت مبارک...

پ.ن : فرقی نیست بین " سوییت اعدام" و "پیله"

پ.ن 2: مراجعه شود به "شهدای گمنام-حبس-سربازی"

پ.ن 3: مراجعه شود به " بفرمایید ماشه"

بعدا نوشتم : (1393/09/13)

باید یه جایی توی قلبمون یه "سلول انفرادی" یه "سوئیت اعدام" و یه " چوبه دار" درست کنیم

۴  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۳ ، ۱۲:۳۹
صابر

نعمت های خداوند بی شمار هستند و شما هرگز نمی تونی شکر آنها را به جای آوری

بر فرض محال اگر شکر همه ی نعمت ها خدا را بجا بیاوری

شکر نعمتِ "شکر" را چگونه به جای خواهی آورد؟؟

به قول معروف شده ایم n=(n+1) J

پ.ن : عکس تزیینی است !

۶  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۰۹:۲۶
صابر

"... و با این همه بی باکی و گناه هر وقت تو را خواندم اجابت کردی

 و چون از تو درخواستی کردم عطا فرمودی

 و اگر تو را اطاعت کردم پاداش کامل دادی

 و اگر شکرت به جای آوردم بر نعمتم افزودی ،

 همه ی این کارها را فرمودی تا نعمت و احسانت را بر من به حد کمال رسانی..."

۲  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۰۸:۵۳
صابر

 سلام

پارسال عرفه مشهدالرضا بودیم دعای عرفه خیلی خیلی چسبید، حالمان خوب شد به لطف رافت امام رضا (ع) و امسال نگران بودم نگران یه دعای عرفه ی بی حال و بی معرفت....

رفتیم امامزاده جعفر و مداح هم "مجتبی رمضانی" بود... خدا خیرشان دهد (هم امامزداه و هم مداح را) که ما را یاد شهدا انداختند و یاد دومین سفر راهیان نور ...


پ.ن : اینقدر دعای عرفه "نکته" داشت که مانده ام کدامیک از آنها را بنویسم...

پ.ن 2: شعر پایانی مجتبی رمضانی خیلی به من چسبید با عنوان "حسین(ع) حلالم کن..." بعدا درباره ای این جمله نکاتی ذکر خواهم کرد.

پ.ن 3: این مداحی زمزمه ی راهیان نور ما شده بود...

۱۱  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۱۵:۵۷
صابر

خداحافظ رفیق-قسمت سوم(گل شیشه ای)

در کنار ریل قطار، دختر خردسال در میان کودکان گل فروش که به رزمندگان گل می فروشند، ساکت و بی صدا ایستاده، دخترک دسته گلش را نمی فروشد، بلکه شهید عملیات آینده را از میان رزمندگان پیدا می کند و دسته گلش را به او هدیه می دهد. دخترک خود نیز شاخه گلیست که پدر شهیدش در این روستا جا گذاشته است.

یک شب در کنار ریل قطار، در حالی که برف می بارد، دخترک پدرش را در قطاری که از راه نرسیده می یابد ...

پ.ن: اسم برگرفته از صحنه ی آخر (تلخ ترین صحنه)است.

پ.ن 2: آهنگ در حال پخش مربوط به همین فیلم می باشد.

پ.ن 3: فیلم را می توانید از "اینجا" مشاهده و دانلود نمایید. (توصیه می شود حتما ببینید حجمش حدودا 50 مگابایت می باشد.)

۴  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۸:۴۲
صابر

سلام

جواب سوالاتون :

1- اونجا که بفهمه زندگی چیه و چرا زندگی میکنه.(در جواب:اول زندگی آدم کجاس؟)

2- وسط نداره! چون ما هیچوقت نمیدونیم کی تموم میشه که بدونیم وسطش کجاست.(در جواب وسط زندگی کجاست؟)

3- پایانم نداره چون ما روحمون لایزاله؛پس هیچوقت تموم نمیشیم! فقط ازین دنیا منتقل میشیم درحالیکه اون اصلمون همیشه باهامونه جاودانه س.(در جواب آخر زندگی کجاس؟)

4- ینی وقتی پا به این دنیا گذاشتیم و فهمیدیم وجود داریم و لقد کرمنا بنی آدم و ... و این که ماهم برگزیده شدیم برای زندگی و تصمیم گیری و اختیار به نوعی! هر چند آخر همین اختیار و همه اختیار ها جبره؛چون من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم! نمیدونم منظورمو متوجه شدید یا نه!(در جواب جشن تولد یعنی چه؟)

پ.ن: البته پایان زندگی میتونه وجود داشته باشه اونم جاییه که آدم میبره؛یعنی به پوچی میرسه؛دیگه نمیفهمه، که قطعا دیدین همیچین موردایی رو دور و برتون که دیگه حالیشون نیس واااقعا چی میخوان و کجان و ... اینا! ولی بازم ته نداره؛ هرگز. :)

خودم نوشت: متن ارزشمند فوق پاسخی است به سه سوال بی ارزش حقیر " silly questions brilliant answers"

خودم نوشت 2: انگلیس و فارسی نوشتن را از "ب-د" یاد گرفتم!

۲  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۷:۳۵
صابر

مرتضی: چی میخوای مسلم...؟
مسلم: دلتنگ رفتنم ...

مرتضی: مسلم دلش رو گذاشت تو مشت حسین و رفت کوفه

دیگه دلی نداشت که تو غربت کوفه بگیره یا تنگ بشه...

اگر مسلمی چرا تسلیم نیستی...اگر دل دادی چرا بی دل نیستی...؟

مسلم: دلم گرفته مرتضی....دلم گرفته مرتضی...

این همه چراغ ....توی این شهر....هیچ کدوم چشم هامو روشن نمیکنه...

این همه چشم توی این شهر....مرتضی هیچ کدوم دلمو گرم نمی کنه...

مرتضی این جا همه می دَوند که زنده بمونند...هیچ کس نمی دَوه که زندگی کنه....

این شهر همش شده زمین...دیگه آسمونی نداره ...

من دلم آسمون میخواد مرتضی...

مرتضی: وقتی دلت آسمون داشته باشه چه توی چاه کنعان باشه چه توی زندان هارون آسمون آبی بالاسرته...

مسلم: از کجا یه آسمون پیدا کنم مرتضی...؟ 

مرتضی: فقط چشم هاتو باز کن تا آسمون رو بالای سرت ببینی...

زمین و آسمون از چشم های اون نور میگره پسر...

چشمهاتو روی خودت ببند ...
khalilshahr.blog.ir

۳  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۲۰:۰۰
صابر

اصبغ ابن نباته که از یاران بزرگوارِ امام علی علیه السلام است میگوید از حضرت علی علیه السلام شنیدم که در مورد امام زمان فرمودند:
«صاحب هذا  الامر الشرید الطرید الفرید الوحید»
صاحب این امر شرید (آواره) و طرید (رانده) و فرید (تک) و وحید (تنها) است.

القاب آقای ما امام زمان... امام حی و حاضر ما... امام زنده ... امام و پیشوایی که بین ماست...

آواره...

رانده...

تک...

تنها...

خاک تو سر من...

همین.

علامه حسن زاده میفرمود:

یا صاحب الامر کجایی... مولای من شنیدم بر صحرا مسکن گرفتی....

گوش کنید!لطفا،حتما!

لینک

 

برگرفته شده از:milad-anarfarhad.blogsky.com

۲  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۰۵:۳۵
صابر

بزرگی نوشته بود :

این روزها چندسال بزرگ شده ام.

قبلا فکر می کردم خدا به عزیزانش داغ می دهد تا با او نبودش هیچ میلی چرا جام مرا بشکست لیلی. و اینکه به آنها اجر صبر بدهد. البته که اینها درست است. ولی به نظر من بزرگ ترین دلیل اینست که آدمها در شادی ها خیلی سخت بزرگ می شوند. با عبادت و مطالعه و تزکیه سخت قد می کشند. اما غم های بزرگ جهش های رشد است.

پ.ن : بزرگ شدن درد دارد غم دارد نمی شود بزرگ شوی بدون درد ....

بعدا نوشتم : (1393/09/12)

خدایا آن هنگام که به ما داغ عطا می نمایی ، فهمی عطا فرما تا بفهمیم که داریم بزرگ می شویم.

۱  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۰۵:۱۶
صابر

و آدم اگــر دلــش بگیــرد؛

دردش را

بــه کــدام پنجــره بگــویــد،

کــه دهــانــش،

پیــش هــر غــریبــه ای، بــاز نشــود . . . 

"لیلا کردبچه"

خدا یا سفره ی دلم را فقط برای تو پهن می کنم...

که تو بهترین شنوده ی توانا هستی...


۵  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۳ ، ۲۲:۰۰
صابر

سلام

یه عالمه ستاره بردار و بگذار توی جیبت (همین الآن)

هرکجا یاد "او" افتادی یه ستاره بچسبان همان جا (دقیقا همانجا)

اگه گریه کردی و یاد او افتادی ستاره یادت نره

اگه خندیدی و یاد او افتادی ستاره...

اگه گناه کردی و یا ثواب ستاره ...

اگه تنها شدی اگه همراه ستاره...

فقط یادت باشه جیب هایت پر باشه از ستاره

ببین چقدر دارم تاکید می کنم ممکنه ستاره کم بیاری

وقتی که ستاره کم آوردی 

سرت را به سمت آسمان بلند کن و بگو:

خدایاشهر را برایت ستاره باران کرده ام...

خدایا با تو "ستاره" می شوم...

 

همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم

 از این که عاشق توام حس غرور می کنم

 دوباره با سلام تو تازه ی تازه می شوم

با نفس ساده ی تو غرق ترانه می شوم...

با تو "ستاره" می شوم



دریافت

۱  نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۴:۲۵
صابر

:آیت الله جوادی آملی


اما بنده هر وقت به یاد خدا باشد،

 معلوم می شود اول، خداوند یادی از بنده اش کرده،

پس هر توجهی که نصیب بنده می شود مسبوق به عنایت الهی است.

بعدا نوشتم : (1393/09/12)

الهی اکنون که یادی از من کرده ای بر من مقدر نما دائم الحضور بودن را

۳  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۳ ، ۰۶:۲۴
صابر

۹- زودرنجی ممنوع!

"وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم‌ / که در طریقت ما کافرى است رنجیدن‌   نرنجید؛ دنبال کار بروید. همین مطلب را عیناً خطاب به آن برادر عزیزى که به‌ عنوان نماینده‌ى جامعه‌ى اسلامى، بسیار متین و شیوا مطالبى را بیان کردند، عرض مى‌کنم. این حرف‌ها، حرف‌هاى دل ماست، منتها فرق ما و شما این است که ما بر اثر تجربه‌ى روزگار فهمیده‌ایم که یک مقدارى باید انسان تحمل و صبر کند، شما جوانید و تازه از راه رسیده و پرشور و بى‌صبر! همه‌اش خوب است، غیر از این بى‌صبرى. البته این هم علاج ندارد. نه این‌که بخواهم بگویم خیلى علاج دارد؛ نه، ما خودمان هم این دوره‌ى شما را گذرانده‌ایم، مى‌دانیم چه‌جورى است؛ ولى بالاخره این را من مى‌خواهم به شما بگویم که همه‌ى این چیزهایى که شما گفتید و شعارش در این کشور داده شده، به حول و قوه‌ى الهى و بإذن‌اللَّه تحقق پیدا خواهد کرد."

پ.ن : برای مطالعه بیشتر به مطلب " نکته شصت و نهم : مأموریت جوان مؤمن انقلابی برای پیشرفت کشور "مراجعه نمایید.

۱  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۲۹
صابر

خداوندا !
جای سوره ای به نام "عشق" در قرآنت خالیست!
که اینگونه شروع شود:
"…و قسم به روزی که دلت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت"

پ ن : از وبلاگ "قایقی"

۱  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۰۰
صابر

باید از همه تشکر کرد

بعضی ها به خاطر بودنشان...

بعضی ها به خاطر نبودنشان...

۲  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۱۳
صابر

خیلی از کارها را انجام می دهیم که به سعادت برسیم

در حالیکه خبر نداریم انجام همین کارها خودشان "سعادت" است.

مثال 1: خیلی ها نماز شب می خوانند تا به سعادت دنیوی و اخروی برسند در حالیکه خبر ندارند نماز شب خواندن خودش سعادت است.

مثال 2: باید توفیق نصیبت شود تا به پدر و مادر و خانواده ات خدمت کنی شاید هم خدمت به پدر و مادر موجب توفیق می شود...

نتیجه : همه ی عوامل به هم وابسته هستند و نمی توان به آسانی آنها را تفکیک نمود و دارای "اثرات متقابل" هستند.

نتیجه نهایی : "باشد تا رستگار شویم"

۲  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۸
صابر

معنویت، پشتوانه عدالت 

هرگونه تفسیر و تعبیر مادى این مسائل خیانت به قرآن است. انقلاب ما در آینده در کنار عدالت اجتماعى به مقیاس اسلامى، نیاز به معنویتى گسترده و شامل دارد، معنویتى از آن نمونه که در پیامبر و ائمه دیده‏‌ایم.

بدون بال معنویت از بال عدالت کارى ساخته نیست. از نظر قرآن، معنویت پایه تکامل است. این همه عبادات که در اسلام بر روى آن تکیه شده است براى تقویت جنبه معنوى روح انسان است. زندگى پیامبر را ببینید، با آن همه گرفتارى و مشغله ‏اى که دارد باز در همان حال قرآن مى‏ گوید:

انَّ رَبَّک یعْلَمُ أنَّک تَقومُ أدْنى‏ مِنْ ثُلُثَىِ اللَّیلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذینَ مَعَک وَ اللَّهُ یقَدِّرُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أنْ لَنْ‏تُحْصوهُ فَتابَ عَلَیکمْ‏ (مزّمّل/ 20.)

خدا آگاه است که تو در حدود دو ثلث شب را به عبادت قیام مى ‏کنى، گاهى حدود نصف آن و لااقل ثلثى از شب، و گروهى از کسانى که با تو هستند [نیز چنین مى ‏کنند] ...

و یا خدا به پیامبرش تأکید مى ‏کند که: قسمتى از شب را براى عبادت برخیز، تهجّد کن، نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسى‏ (اسراء/ 79.)

و یا در مورد على علیه السلام اگر عدالت اجتماعى او را مى ‏بینیم و کارکردن ‏ها و بیل‏ زدن‏ ها و عرق ریختن‏‌هایش را مشاهده مى‏‌کنیم، باید آن در دل شب غش کردن‏ هایش را هم ببینیم، آن از خوف خدا بیهوش شدن‏ هایش را هم نظاره کنیم.

 برگرفته از : حکمت‌ها و اندرزها در کلام شهید مطهری (10)

۱  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۴۸
صابر

... با توجه به این معنا و مبنا، معنویت گرایی عالم باطن، موطن حیات معنوی است و از نظر قرآن، معنویت پایة تکامل است؛ معنویتی که در پرتو شریعت جامع و کامل اسلام شکل گرفته و هدایت حقیقی انسان را می سازد و عقل و ارادة انسان در ایمان و عشق او به خدا و جهان ماورا، نقش برجسته و بن یادین دارد

از این رو، اصالت معنویت بر پایة اصالت شریعت (دین اسلام حقیقت جاودان دارد . معنویتی که استعدادهای عقلانی، اخلاقی، دینی، هنری، ذوقی، خلاقیت و ... را در انسان رشد داده و به فعلیت می رساند. (رودگر1387،  ، ص 113)

۰  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۴۲
صابر