نکته ۳۲۴: چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم 12 [یدالله]
دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۵ ب.ظ
به همراه چند نفر از دوستان، نشسته بودیم. در مورد ابراهیم صحبت می کردیم. یکی از دوستان که ابراهیم را نمی شناخت، تصویرش را از من گرفت و با تعجب نگاه می کرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئنین اسم ایشون ابراهیمه؟!
با تعجب گفتم : خب بله، چطور مگه؟!
گفت: من قبلاً تو بازار سلطانی مغازه داشتم. این آقا ابراهیم دو روز در هفته سرِ بازار می استاد. یه کوله باربری هم می انداخت روی دوشش و بار می برد. یه روز بهش گفتم: اسم شما چیه؟
گفت: من رو یدالله صدا کنین.
چند وقت بعد یکی از دوستانم آمده بود بازار، تا ایشون رو دید، با تعجب گفت: این آقا رو می شناسی؟
گفتم: نه، چطور مگه؟ گفت: ایشون قهرمان والیبال و کشتیه. آدم خیلی باتقواییه. برای شکستن نفسش این کارها رو می کنه. این رو هم برات بگم که آدم خیلی بزرگیه. بعد از آن ماجرا دیگه ایشون رو ندیدم.
صحبت های آن آقا خیلی من رو به فکر فرو برد. این ماجرا خیلی برای من عجیب بود. اینطور مبارزه کردن با نفس، اصلاً با عقل جور در نمیاد...
۹۴/۰۶/۰۲