خسته ی تنها

حرف هایی که نباید گفته شوند ولی باید نوشته شوند
**************

قد افلح المومنون
"باشد تا رستگار شویم"

***
در حیرتم که چه نویسم
روی سخنم با کیست؟
با خفته است یا بیدار؟
اگر خفته است
خفته را خفته کی کند بیدار؟
و اگر بیدار است
بیدار در کار خود بیدار است!
وانگهی نویسنده چه نویسد
که خود نامه سیاه
و از دست خویشتن در فریاد است.

پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ماشب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم.

علامه حسن زاده آملی
*****

بعضی از لحظات زندگی ام را دوبار زیسته ام.

یکی آنگاه که آنها را زیسته ام

و دیگر، آنگاه که آنها را نوشته ام.

به یقین،

آنها را هنگام نوشتن عمیقتر زیسته ام.

[یادداشت ها/شارل بودلر]

رهنمودها
نکته های مهم
آخرین نظرات
  • ۱۹ آبان ۹۷، ۰۶:۵۳ - برف دونه
    دقیقا
تقویم کاری
جستجو در سایت مقام معظم رهبری

سلام

اکثر مواقع کلمات و جملات از بیان اون چیزی که در ذهن ما هستند، قاصرند و این دلایل خاص خودش را دارد مثل عدم استفاده درست از کلمات، عدم فهم مشترک در مورد معانی کمات، مفاهیم پیچیده که برای انتقال آن باید از کلمات و جملات بسیار زیادی استفاده نمود، اختلالات محیطی و ....

در مجموع در انتقال مفاهیم و پیام سه گروه تاثیر گذارند :

1- فرستنده ی پیام

2- کانال ارتباطی

3- گیرنده ی پیام

استادی داشتیم که سرکلاس خیلی خیلی تاکید داشت که بچه ها در بحث شرکت کنند و همیشه مجبور بودیم از پاوری که بچه ها ارائه می دادند و بعد هم خود استاد توضیحات تکمیلی ارائه می داد سوالاتی بپرسیم وقتی دلیلش را از استاد جویا شدیم گفتند : " طبق تحقیقات انجام گرفته اگر من یک درس را به بهترین حالت برای شما بگویم و شما هم با دقت گوش دهید توانسته ام حداکثر سی و پنج الی چهل درصد مفهوم را به شما انتقال دهم اما اگر شما به صورت فعالانه در بحث شرکت کنید نمی توان تا نود درصد مفاهیم را انتقال داد و..."

بسیاری از دوستان مذهبی و فعالین فرهنگی مشکلِ حادِ انتقال مفاهیم را دارند [انتقال مفاهیم به مخاطبان و گروه های همکار و به قول خودم همرزمان جبهه ی فرهنگی]. طبق بررسی هایی که انجام داده ام مشاهده کرده ام گروه های فرهنگی بالای هفتاد درصد هدف مشترک دارند اما متاسفانه همکاری های مشترک کم تر از بیست درصد!!!

سوال : " چرا گروه های فرهنگی ای که دارای هدف و چشم انداز مشترکی هستند تا کنون نتوانسته اند به رویکرد تشریک مساعی برسند؟"

جواب [از نظر حقیر] : عدم برگزاری جلسات مشترک [این جلسات می تواند به صورت حضوری، تلفنی، اینترنتی، مکاتبه ای و ... باشد اما تطبق تجربه ی حقیر جلسات حضوری موثرتر است.]

شاید برای شما این سوال به وجود آمده باشد که این جلسات چه ربطی به همکاری های مشترک و هم افزایی ها دارد؟ مشکل از جای دیگری است آقا!!!! مشکل "هوای نفس" بعضی از مسولین و فعالین فرهنگی می باشد!!!

تجربه : دو هیئت مذهبی-فرهنگی در یزد فعالیت می کردند که این دو هیئت با هم خیلی مشکل داشتند کار به جایی رسیده بود که این دو همدیگر را تکفیر می کردند و .... بالاخره یکی از بزرگان مسئولین این دو هیئت را دعوت کرد و طی چندین جلسه بحث و گفتگو با هم آشتی کردند و کار به جایی رسیده که الآن با هم برنامه مشترک برگزار می کنند ( تکفیر یکدیگر کجا و مراسم مشترک برگزار کردن کجا؟!!؟ )

را حل [بازهم از نظر حقیر] : فعالین فرهنگی و مذهبی باید مانند دوستان صمیمی باهم فلافل بخورند!!!

در انتقال پیام علاوه بر ضعف ارسال کننده و دریافت کننده ، کانال ارتباطی نقش مهمی را ایفا می کند، اگر کانال ارتباطی یک کانال فعال و پویا باشد می شود ضعف های ارسال کننده و دریافت کننده ی پیام را اصلاح کرد، خوردن فلافل مانند دوستان صمیمی موجب می شود فعالین فرهنگی بر سر یک میز نشسته و در فضایی ساده و صمیمانه حرف های خود را به هم بزنند و فرصت دریافت بازخورد از طرف مقابل را داشته باشند و به سوالات طرف مقابل پاسخ دهند و این هم موجب یادگیری و تضارب آرا و هم موجب از بین رفتن سوء تفاهم ها می شود و کار به جایی می رسد که طرفین به این نتیجه می رسند : " ای بابا... ما که داریم یه حرف می زنیم و هدف هم که مشترکه ... چرا باهم همکاری نداشته باشیم؟!! "

این فلافل خوردن ها و صحبت کردن در فضایی صمیمانه برکات بسیار زیادی دارد که ان شالله سر فرصت به آن پپرداخته شده است.

پ.ن : خیلی وقت هست می خواهم این مطلب را بنویسم .

پ.ن 2: به نظرم دعوت از فعالین فرهنگی برای این که باهم فلافل بخوردند از سخت ترین کارها و البته از واجب ترین کارها است.

پ.ن 3: یکی از وظایف "همسر آینده ی من" این هست که بتواند با با خانم هایی که در عرصه ی فرهنگی فعالیت می کنند ارتباط برقرار کرده و به زور هم شده به آنها فلافل بخوراند!!! ( مدتی است که دوستان ازدواج کرده اند و دیگر جلسات فلافل خوری به صورت مجردی رو به تعطیلی است اما خوشبختانه جلسات شام در منزل دوستان متاهلی رو به افزایش هست که متاسفانه مجردها دعوت نیستند[به نظرتون خیلی نامردی نیست عایا]!!! )

پ.ن 4: سعی شده است مطلب خیلی ساده بیان شود ، نگارنده ی سطور فوق خود از سختی کار و طولانی بودن راه آگاه است.

پ.ن 5: خواهشمند است دوستان لطف کرده و نظر خودشان را بیان نمایند.

پ.ن 6: متن ویرایش و بازخوانی نشده است، ان شالله سرفرصت ...

نجوا  (۸)

۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۷:۴۳ روشــنا ...
سلام
متن رو با دقت خوندم ولی اعتراف میکنم همه ی نظرات رو نه!

تجربه ی شخصی من میگه!
اگه میخوای کار فرهنگی نتیجه بده با کسی همکار بشو که فقط معنای " مسئولیت پذیری" رو درک کنه!
ما خیلی از این جلسات حضوری و غیر حضوری داشتیم و خیلی حرفها زدیم و کارها کردیم
ولی نتیجه اون چیزی نشد که باید میشد.
چرا؟ چون یه عده معنای عمیق " مسئولیت پذیری" رو نفهمیده بودند!
چون انقد مسائل فردی و خانوادگی قاطی ماجرا شد که شیرازه ی قضیه از هم پاشید!

جایی بودم که یه عده از انصار و یه عده از مجاهدین بودند و اتفاقا خوب هم کنارهم بودند!
ولی فقط  کنار هم بودند! عملا کنارهم بودنشون هیچ کمکی به رشد اون مجموعه نکرد
جلسات هم همینطور!
اینکه بیای بشینی فقط حرف بزنی چه فایده داره؟ اینکه فقط لقلقه ی زبونت باشه که آه و واه رهبرم! چه خون دلها که میخورن چه فایده داره؟

یه عده از فعالین فرهنگی! فقط اسمش رو یک میکشن!
یا انقد سعی میکنن همه جا فعال باشن و توی هرکاری شرکت کنن که واقعا نمیرسند بعضی از مسئولیت هاشون رو انجام بدهند. یا فقط یه جا هستند و همون یه جا رو هم نمیتونن هندل کنن.

شاید اگه کسی که میخواد کار فرهنگی بکنه فقط اساس تشکیلات و مسئولیت پذیری رو درک کنه
این همه چنددستگی و مشکلات به وجود نمی اومد...
پاسخ:
سلام

حرف دل ما را زدید

این مشکل البته گریبان گیر اکثر تشکل های فرهنگی-مذهبیو خیلی از فعالین فرهنگی (بویژه خودم) هست ...

ممنون از حضورتون

"باشد تا رستگار شویم"
پ.ن 3 ..ابدا نامردی نیست...هیچ فکر کردین چندتا جوون عذب برن قاطی متاهل ها که چه بشود؟همینطوری نرفته و شامشونو نخورده میگین نامردن..برید و یه کم از احوالاتشون بشنوید که دیگه افسردگی حاد میگیرید..چرخ صنعت و علم مملکت چی میشه اونوقت؟
---
این فلافل خوردن رو بنده قبول دارم
منتها
همیشه بحث هوای نفس و عدم هم نشینی هم نیست بزرگوار
یک بیماری گاها حاد هم هست حتی بین همین مجموعه های به ظاهر و به اسم همسو
که در عمل و درحقیقت امر، موجب افتراق عملی میشه
اونهم تفسیرهای نابجای ذوقی و شخصی و ...

یعنی اگر ما پذیرفته باشیم شاقول همه حرکات و برنامه ریزی ها و اولویت بندی ها اوامر رهبری هست
سر همین تفسیر بیانات ایشون به مشکل میخوریم
مثالا
ایشون چندسال پیش در دیدار دانشجویی رمضان، فرمودن بروید سراغ مطالعات تاریخ معاصر و کلام و تحلیل سیاسی
خب فتنه بنظرم یک یا دوسال بود گذشته بود
تحلیل سیاسی و تاریخ معاصر و اشاره ایشان قابل درک بود
چرا که در دانشگاها هنوز بحث به شدت داغ بود
ولی کلام(اصول عقاید)
برای دوستان حتی مسول در مجموعه بسیج دانشجویی گنگ بود
هرچه دوستان خود را کشتند که وقتی ایشان فرمودن حتما خبری در راه هست و سمعا و طاعتا
کسی راضی نشد برنامه ریزی منسجمی برایش داشته باشد
یعنی به برنامه ریزی های پیشنهادی تن بدهد
حالا الان دو سال است تکفیریون ایران را در حلقه آتش قرار داده اند
و دوستانی همین تابستان از طرح ولایت کشوری تماس گرفتن که بسیجی ها فلان شهر مرزی سنی نشین که اینجا هستن، هل من ناصر دارند برای فوج فوج دانشجوهای بومی و غیر بومی که از تشیع به تسنن(و یقینا تا چند وقت دیگر از تسنن به وهابیت) گرویده اند
همین بسیجی ها وقتی گفتیم تنها را مطالعه کلامی است و بعد وارد میدان عمل شدن، شل شدن!!!

حالا ما هزاری هم فلافل بخوریم که میخوریم ولی...
درد کاهلی و تفسیرهای به رای و...نمیشود دست کم گرفته شود
پاسخ:
سلام

ممنون از مثال دقیقتون

هدف از خوردن فلافل دورهمی این هست که در فضایی صمیمانه اولا به یک فهم کلی مشترک از یکدیگر و ثانیا در موارد خاص به یک درک مشترک برسیم.

ممنون از حضورتون

"باشد تا رستگار شویم" 
۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۴۵ کهکشان پرستاره
موافقم که روش شما سخت تر از روش منه اما همیشه روش های سخت تر، بهتر نیستن!
بله نکته تو همون "مغرور" بودن بسیاری از فعالین فرهنگیه...

من ترجیح میدم از بین بچه هایی که ظرفیت های بالایی دارن ولی استعدادهاشون کشف نشده، و یا نخواستن کشف بشه، استفاده کنم. می دونین چرا؟ اولا چون این آدم ها هم نیاز دارن کشف بشن و در راه اسلام یا فرهنگ اسلامی خدمت کنن (دقت کنن: نیاز دارن) ثانیا بعضی از این آدم ها اگه توسط امثال من و شما جذب نشن، توسط افراد نااهل جذب خواهند شد و زندگی شون در راستای خدمت به دشمن قرار خواهد گرفت چون دشمن همیشه روش استعدادیابی رو ارجح میدونه. ثالثاً وقتی با استفاده از همین بچه هایی که کسی تحویلشون نمی گرفت و هیچ وقت تجربه کار فرهنگی نداشتن و همیشه مخاطب یه کار فرهنگی بودن به جای اینکه دست اندر کار باشن، بتونید یک کار فرهنگی بزرگ انجام بدین، خیلی راحت تر میشه اون فعالین فرهنگی کله گنده رو (که عموماً کسیو تحویل نمیگیرن! و فقط خودشون رو قبول دارن) بر سر میز مذاکره و همکاری نشوند!

پاسخ:
سلام

متاسفانه همین فعالین مغرور فرهنگی بسیار نفوذ داشته و البته اهرم های قدرت را نیز دارند

اما با به کارگیری جوانان و استعداد های بالقوه و اون "باید" ها کاملا موافقم

می توانید در وبلاگتون این تقسیم بندی را شرح دهید تا دیگران هم استفاده کنند.
۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۲ کهکشان پرستاره
سلام
نمی دونم چرا دوستان در پست به این مهمی، فقط به پ.ن 3 گیر دادن. اصن یکی از مشکلات فعالین فرهنگی گاهی همین به حاشیه ها پرداختنه...! «علیکم بالمتون لا بالحواشی»


بله بنده هم شدیداً موافقم که هم ادبیات شدن موضوع مهمیه که خیلی وقتا ماها حواسمون بهش نیس و در نتیجه نمی فهمیم از کجا ضربه خوردیم!
از نظر بنده هم بهترین راه برای هم ادبیات شدن، جلسات حضوریه. این خییییییییییلی مهمه.

خدا رو شاکرم که خودم همیشه با دوستی های بسیار صمیمانه کار فرهنگی رو شروع کردم... نه تنها فلافل خوری (اصن فلافل خوری برا آقایونه. ما خانم ها با غذای بیرون، اونم فلافل خیلی حال نمی کنیم راستش!) که اصن اردوهای دانشجویی، هم اتاق شدن در خوابگاه، دعوت به عروسی، رفتن به خونه ی همدیگه و ... رو مقدمه آغاز یک کار فرهنگی همدلانه کردیم :)

راستش با پ.ن 2 خیلی موافق نیستم چون از نظر من اصن کار سختی نیس. شاید شما تجربه ی تصنعی بودن این همدلی رو داشتین، براتون سخت بوده. مثلا خواستین فلان فعال فرهنگی رو با خودتون همراه کنین، مجبور شدین دعوتش کنین و از این حرفا... ولی من برعکس عمل کرده م همیشه... ینی توی جمع های صمیمانه و خوابگاهی، همیشه سر صحبت رو باز کردم، و اینجوری تونستم استعدادهای مختلف رو کشف کنم بعد دعوتشون کردم به کار فرهنگی... این بهتر جواب میده... :)
در ضمن این روش خیلی پایاتر از روش شماست. دیدم که میگم.

در کل متن بسیار خوبی بود هرچند قطره ای بود از دریا... و حرف در این زمینه، بسیاره

*احسنت به دغدغه تون

موفق باشید
پاسخ:
سلام

ابتدای امر تشکر از حضورتون

جلسات حضوری از موثرترین راه های هم زبانی و هم دلی می باشد.

دعوت از افراد عادی و کشف استعدادهاشون یک امر راحت تر نسبت به دعوت و ایجاد ارتباط با گروه هایی که ادعای کارفرهنگی دارند، هست ...

دو نفر را خیلی راحت می شود کنار هم نشاند [که از همین روش برای ارتباط بین گروه ها استفاده می کنیم] اما دو نفر که هر کدام نماینده ی یک گروه فرهنگی هستند به سختی می توان کنار هم نگه داشت :)

شما مثل مربیان "کشف استعداد" هستید ، ان شالله موفق باشید
با حرفای آبجی خانوم موافقم. خانم ها بعد از ازدواج روابطشون به شدت تغییر میکنه و شبیه به همسشون میشن. اینجاست که آقایون باید بیشتر مواظب رفاقت هاشون باشن. چه از نوع فرهنگی و چه غیره(قضیه همان فرزند و نوه و ازدواج ها و دوستی هاشون و ...)
فلافل خورهای هم کفو را از مجردیت باید پیگیر بود.
دوستان متاهلتون هم کار به جایی میکنن که راهتون نمیدن. باعث میشه صبرتون لبریز بشه و و چون صبر به سر آید گشایش حاصل میشود.
پاسخ:
سلام

...و چون صبر به سرآید، گشایش حاصل میشود ....

نظرات  "ظریف"انه دارید. دیپلمات خوبی میشید. جناب ظریف باید شما رو دعوت به همکاری کنن جهت هماهنگی مجالس فلافل خورون و رسیدن به تفاهم!

گذشته از شوخی فعالان فرهنگی میتونن از فضای مجازی همدیگه رو پیدا کنن و به حقیقی تبدیل بشن برای همدیگه و جلسات حضوری برگزار بشه. پیدا کردن هم روحیه و هم درد و هم دغدغه از فضای مجازی راحت تر و وسیع تر صورت میگیره.(تجربه شخصی)
پاسخ:
سلام

با نظر شما در پیدا کردان افراد با سابقه ی فرهنگی در فضای مجازی کاملا موافق هستم.

جناب سید مهدی سیدی را در فضای مجازی پیدا کردیم و با دوستان حضورا خدمت رسیدیم. یه جلسه ی سع ساعته ی خوب و عالی ...

در فضای مجازی ابتدا عقاید را بیان کرده و به نقاط مشترک می رسیم و بعد با هم ملاقات حضوری داریم. این خودش موجب می شود بسیاری از سوء تفاهم ها که قرار است پیش بیاید برطرف شود

متاسفانه در فضای حقیقی اکثر مواقع تفکر و کار با هم صورت می گیرد بعد باید بگردیم دنبال تقاط مشترک!!!!!

به قول خودتان کنایه ی "طریف"انه ای زدید به حقیر

"باشد تا رستگار شویم"
۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۴ آبجی خانوم
سلام بر شما
پ.ن : دردناک ترش این هست که از فلافل خوری شروع شود و به تکفیر بینجامد
پ.ن 2 : جان آدم را میگیرد
پ.ن 3 : اینجا خانم ها خاتون که می شوند اولین کاری که می کنند تعطیل کردن فلافل خوریست. شما بگویید ، این انصاف است!!!. ( به قول استاد عباسی عذب ها به بهشت نمی روند ، فلافل خوری خانوادگی متاهل ها که دیگر جای خود دارد. بسیار هم کار پسندیده ای می کنند. تنبیه و تشویق هم زمان است دیگر)
پ.ن 4 : قدیمی ها می فرمودند درد کشیده طبیب است. درک می کنیم.
پ.ن 5: گفتیم
پ.ن 6 : ان شاالله

پاسخ:
سلام و درود بر شمت

1- بالاخره کسانی که نون و نمک هم را خورده اند دیرتر و کم تر همدیگر را تکفیر می کنند (به تجربه ثابت شده است)

2- سخت است اما ارزشش را دارد.

3- عجب!!! یعنی فلافل نمی خوردند مگه میشه ، مگه داریم؟؟!!!؟؟  اینجا خانم ها که خاتون می شوند فلافل خوری مجردی تعطیل و فلافل، پیتزا، کوبیده و ... به صورت متاهلی شروع می شود....

4- زخم این سوء تفاهم ها و عدم ادراک مشترک فعالین فرهنگی بر تنه ی فرهنگ بیداد می کند ( متعجبم که چرا بعضی افراد نمی بینند و متاسف تر برای افرادی که این زخم و خونریزی را می بینند ولی کاری انجام نمی دهند)

5- ممنون از حضور و نظر ارزشمندتون

6- ان شالله
۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۵ صحبتِ جانانه

سوال : " چرا گروه های فرهنگی ای که دارای هدف و چشم انداز مشترکی هستند تا کنون نتوانسته اند به رویکرد تشریک مساعی برسند؟"


جواب:

جوابِ شما تازه در صورتی پذیرفته شده ست که این گروه ها از وجود هم مطلع باشند و روحیه ی کار مشارکتی رو داشت هباشند. که متاسفانه به دلیل سامان نیافته بودن این گروه های موسمی! در بسیاری از وارد از وجود هم بی اطلاعند و در موارد دیگر روحیه مشارکت ندارند و نوعی رقابت رو ترجیح می دهند حتی!!

پاسخ:
سلام

فعلا همین هایی که به صورت دایمی هستند و روحیه ی مشارکتی دارند را بتوانیم سر یک میز بنشانیم
و اخم هایشان را تبدیل به لبخند کنیم خیلی است ...
اما اگر بشود با این وحدت در عمکلرد [خوشبختانه در هدف وحدت نسبی وجود دارد] می شود خیلی کارها کرد.

ممنون از حضورتان
و متاسفم که نمی تونم به وبلاگ هایی مثل وبلاگ شما به صورت دائم سربزنم و از مطالبتون استفاده نمایم.
" باشد تا رستگار شویم"

نجوا

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">