**************
**************
سلام
اگر الان دارم جواب می نویسم چون منزل هستم نه بیمارستان و می تونم فکر کنم با آرامش:
طلا و مس نمایش یه ام. اس. داغونه که زندگی ساده ی یه خونواده مذهبی رو میریزه به هم
مرده شروع می کنه به تلاش برای متعادل کردن اوضاع و زنه اوکی می ده که عشقتو باور دارم برو ازدواج کن
کاری ندارم که خیلی از ام. اس. ها نیازی نیست شوهرشون بره ازدواج کنه!!
اینکه خانم پرستار میاد اون خونه و میگه بهش گفتی دوستت دارم؟ والله ما ندیدیم اینقدر آدم بیکار باشه راه بیفته بره خونه ی مردم فضولی!!
و اینکه بقیه دیالوگ خانم پرستار یادم نیست اما یادمه چقققققدر حسرت زندگی زهرا سادات رو خورد
بابا مگه زن غیر احساس مهم بودن و مورد عشق شوهرش بودن چی می خواد؟؟؟؟
طلا و مس بد نبود...
تنهایی لیییییییییییلاااااااااااااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!