نکته 314 : ظلم بزرگ [حتما ادامه ی مطلب]
سلام
تذکر : نمی دانم با این صراحت و بدون پرده سخن گفتن کار درستی یا نه، اما خواهشمند است به با دقت متن زیر را مطالعه و عمیق به آن فکر نمایید.
عامل خوشبختی در زندگی زناشویی چیست؟
پول ؟ زیبایی؟ تحصیلات؟ اصالت خانوادگی ؟ و یا ...
بعد از یک جلسه ی نسبتا عمومی، جلسه ی کاملا خصوصی با کارشناس ارشد [در تلوزیون و رادیو یزد صحبت می کنند] داشتم، ایشان یه حرفی زدند که که به نظرم خلاصه ی تمام مشاوره های بحث ازدواج است.
ایشون فرمودند :
" ما زن ها اگر بفهمیم یه مرد واقعا دوستمون داره، حاضریم تمام زندگیمون را به پاش بریزیم"
وظیفه ی اصلی زن و شوهر این هست که همدیگر را دوست بدارند و این دوست داشتن را به همدیگر نشان دهند. "دوست داشتن" شرط لازم برای ازدواج [آغاز زندگی] و " نشان دادنِ دوست داشتن" شرط کافی برای ادامه زندگی است.
هیچ چیز در زندگی مثل "عدم اطمینان" به همسر؛ " نشان دادنِ دوست داشتن" را تحت تاثیر قرار نمی دهد. بددلی، شک، عدم اطمینان و... مثل زهر برای " نشان دادنِ دوست داشتن" می ماند و "عدم اطمینان" مانند موریانه بنیان زندگی را کم کم از بین می برد و سختی زندگی از اینجا شروع می شود، بهانه گیری ها، زخم زبان ها، کینه ها، زودرنجی ها و... همه ریشه در "عدم اطمینان" دارد .
و اما ظلم بزرگ ...
بگذارید یه خاطره براتون تعریف کنم : " دیروز توی سلف پادگان نشسته بودیم یکی از هم خدمتی ها تعریف کرد که یکی از فامیل هاشون که تهران زندگی می کنه خدای دختر توی تور انداختن است و تا حالا ترتیب چندین دختر و زن را داده و .... [اینقدر این آدم حرفه ای هست که وقتی میاد شهرستان دوست دختراش برای اینکه طاقت دوریش را ندارند بلیط هواپیما براش می فرستند که بیاد تهران و ...]؛ من ازش پرسیدم که دوست داره جای اون پسر فامیلشون باشه و اون هم با قاطعیت تمام گفت : نه ... بعدش تعریف کرد که این فامیلیشون براش تعریف کرده که خیلی خیلی دوست داره ازدواج کنه اما دیگه نمی تونه به هیچ دختری اطمینان کنه و بد دلی در این فرد نهادینه شده ... زیرا با همه دختری [زشت و زیبا ؛ باحجاب و بی حجاب؛ فقیر و پولدار؛ تحصیل کرده و بی سواد، بالاشهر و پایین شهر و.... دوست شده و ...] و به هیچ کدوم نمی تونه اطمینان کنه...
خب حالا تقصیر کار کیه؟
چه کسی در حق این جوان ظلم کرده است؟
چه کسی حقِ زندگی با آرامش را از این جوان گرفته است؟
خواهر گرامی و برادر عزیز اگر در زندگی دنبال آرامش می گردی [که هدف اصلی زندگی همین است] باید به همسر آینده ات اطمینان داشته باشی تا بتوانی دوست داشتنت را نشان بدهی و ....
پ.ن : آقا و خانم محترم (؟؟؟)خواهشمند است ، وقتی در جمع می نشینی از روابط با جنس مخالف اینطور با شور و اشتیاق صحبت نکن، اینگونه حرف ها موجب ایجاد "عدم اطمینان" در دل دوستانت می شود.
پ.ن 2: حتما بخوانید مطلبِ "چاه عمیق" را (لینک)
پ.ن 3: الا به ذکر الله تطمئن القلوب ...
پ.ن 4: یک نکته ی لطیف از مهدیه لطیفی : " زن ها از عادی شدن، از تکراری شدن، از مثل روز اول نبودن، می ترسند...؛ زن ها را باید مثل روز اول دوست بدارید ..." [ربطش را به موضوع خودتان پیدا کنید!!!!]
مطمئن نیستم تمام نظرات من در این پست تایید شده باشند...