خسته ی تنها

حرف هایی که نباید گفته شوند ولی باید نوشته شوند
**************

قد افلح المومنون
"باشد تا رستگار شویم"

***
در حیرتم که چه نویسم
روی سخنم با کیست؟
با خفته است یا بیدار؟
اگر خفته است
خفته را خفته کی کند بیدار؟
و اگر بیدار است
بیدار در کار خود بیدار است!
وانگهی نویسنده چه نویسد
که خود نامه سیاه
و از دست خویشتن در فریاد است.

پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ماشب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم.

علامه حسن زاده آملی
*****

بعضی از لحظات زندگی ام را دوبار زیسته ام.

یکی آنگاه که آنها را زیسته ام

و دیگر، آنگاه که آنها را نوشته ام.

به یقین،

آنها را هنگام نوشتن عمیقتر زیسته ام.

[یادداشت ها/شارل بودلر]

رهنمودها
نکته های مهم
آخرین نظرات
  • ۱۹ آبان ۹۷، ۰۶:۵۳ - برف دونه
    دقیقا
تقویم کاری
جستجو در سایت مقام معظم رهبری

شما را دعوت می کنم به خواندن " فانتزی های عاشقانه.."  از " این روزهایم" که در وبلاگ "یک سبد سیبــ" خواندم و با اجازه نشرش می دهم. پس همین الآن تشریف ببرید ادامه مطلب...

فانتـزی های عاشقــانه...

پنجشنبه, ۲۸ فروردین ۱۳۹۳، ۰۴:۳۰ ب.ظ

   

1. یکی از فانتزی هام این بود که :

نه با اسب ِ سفید ، نه با ماشین نه موتور نه حتا دوچرخه که خیلی دوست دارم ،

فقط با پای دل بیای سراغم.

:)

 

2. یکی از فانتزی هام این بود که :

بپرسم ، نماز میخونی ، اهل روزه و خمس و زکات هستی

حب ّ ِ اهل بیت و شهدا رو تو دلت داری ،

اهل ِ لبخند زدن به روی مشکلات هستی

پس بسم الله...

   

3. یکی از فانتزی هام این بود که :

بگم 14 تا سکه به نیت چهارده معصوم (ع).

عدد 14 رو بیشتر از سال ِ تولدم دوست دارم!

  

4. یکی از فانتزی هام این بود که :

بگم با اجازه ی حضرت ِ مادر

مهربان ارباب

امام زمان(عج)

شهدا

داداشی های گمنام

( چیه خب دوست دارم اسم همه اهل بیت رو ببرم!)

 

و همه کسانی که برام باارزشن ،

بــلــــــــــــــه

:)

 

5. یکی از فانتزی هام این بود که :

گوش بدم ببینم چطوری بله میگی به زندگی مشترک!

یه بلـــــــه ی محکم میگی یا نه

:)

  

6. یکی از فانتزی هام این بود که:

وقتی چادرمو زدی کنار لبخند بزنم!!

:)

7. یکی از فانتزی هام این بود که:

همین که بله گفتیم به زندگی مشترک ،بریم یه کافی شاپ و سورپرایزت کنم و بگم

14 تا سکه رو بهت بخشیدم!

بعد تو  بخندی و در پیراهن ِ خودت نگنجی حتا!

:))))

 

8. یکی از فانتزی هام این بود که:

زندگی رو با اعتماد به خدا و اعتماد به هم دیگه شروع کنیم!

  

9. یکی از فانتزی هام این بود که :

سرباز باشی..

بیام دم  ِ پادگان ، برات غذایی که دوست داری رو بیارم...

:)

  

10. یکی از فانتزی هام این بود که:

خونه نداشته باشیم اول ِ زندگی ، تو چادر زندگی کنیم!

و قبل از داشتن یه خونه گرم و نرم ، سرما رو بچشیم!

 

11. یکی از فانتزی هام این بود که:

یه روز جمعه صبح ، شاخه گل های یاس ِ نم خورده و گل نرگس رو بگیرم رو صورتت ، بیدار بشی

بگم پاشو مشترک ، دعای ندبه بخونیم!

:)

 

12. یکی از فانتزی هام این بود که:

پیراهنتو بشورم ، اتو کنم ، تنت کنم ، دکمه هاشم خودم ببندم..!

   

13. یکی از فانتزی هام این بود که:

اینقدر با مادر شوهر و خواهر شوهر ،مهربون باشم که همیشه ازم، پیشتت تعریف کنن!

:)

 

14. یکی از فانتزی هام این بود که:

صبح زود که تو خوابی ، بی سر و صدا برم نون تازه بگیرم

دو تا شاخه گل از باغچه ی خونه ، اگه خونمون باغچه نداشت ، از گل های شهرداری

بچینم و یه صبحونه عشقولانه آماده کنم!!!

:)

15. یکی از فانتزی هام این بود که:

بگی دیروقت میام خونه ، بگم منتظرت میمونم تا با هم شام بخوریم!

بعد خیلی دیر بیای ، من یه گوشه ی اتاق گرسنه خوابم ببره!!!!

خخخخخخخخ

:)))))

 

16. یکی از فانتزی هام این بود که:

فقط برای تو باشم!

یه تار ِ موهامو کسی جز تو نبینه!

 

17. یکی از فانتزی هام این بود که :

دیگه نماز صبح هام قضا نشه و بجاش همه شونو به تو اقتدا کنم.

باهم ، در پیشگاه ِ خدا رفتن رو دوست دارم. 

 

18. یکی از فانتزی هام این بود که:

تو خواب باشی من بشینم نگاهت کنم ، اینقدر نگاهت کنم که تو خواب بفهمی حتا،

و بیدار بشی بگی چرا نشستی منو نگاه میکنی!

منم بگم خب دوست دارم نگاهت کنم و خدا رو شکر کنم!

:)

 

19. یکی از فانتزی هام این بود که:

اگه یه وقت خدای نکرده ناراحتت کردم ،

هر کاری انجام بدم که منو ببخشی.

برای با تو بودن غرور نداشته باشم.

  

                                                                         20. یکی از فانتزی هام این بود که:

اگه ناراحتم کردی به روت نیارم و ساکت بشینم و درون خودم سعی کنم هضمش کنم!

  :)

 

21. یکی از فانتزی هام این بود که:

قدم به قدم مسیر رسیدن به خدا رو با هم طی کنیم و زندگی مشترک رو هدیه ای بدونیم از طرف خدا.

  

21. یکی از فانتزی هام این بود که:

اینقدر با محبت باهات رفتار کنم که بهم بگی خسته شدم از این همه محبت!

جمع کن چند روز برو خونه بابات!!!

منم بگم معلومه که نـــمیـــــرم

:)

  

22. یکی از فانتزی هام این بود که:

اینقدر با کمک خدا خوب باشم که ،

مثل شهید همت که خانومشو میدید ، نماز ِ شکر میخوند ،

شما هم نماز شکر بخونی!

:)

 

23. یکی از فانتزی هام این بود که:

وقتی میای خونه ، به جای اینکه اول بگی دختر گلم چطوره ،

بگی تو خوبی ؟

بعد من بگم چرا اول حال منو می پرسی ، بعد شما بگی

تو خوب باشی ، من خوبم بچه خوبه همه چی خوبه!

عینهو شهید کریمی

  

24. یکی از فانتزی هام این بود که:

خدا به زندگی مشترکمون لبخند بزنه و بگه ازتون راضیم

:))

و....

و....

و....

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

  

* اون روز صبح تو سرویس دانشگاه نشسته بودم ، دو تا امتحان هم داشتم ، هیچکدومم نخونده بودم ،دو تا دختر بالا سر من

ایستاده بودن ، یکیشون مجرد بود یکیشون متاهل ، دختر متاهل ِ کل خاطرات یک روزشو با شوهرش داشت واسه دوست ِ

مجردش تعریف میکرد! ( بماند که چه کار اشتباهی میکرد! ) ؛ خلاصه ، تو خاطرات اون روزشون ، قهر بود گریه بود شک داشتن بهم بود ،

از دست دادن لحظات خوب ِ با هم بودن بود ، اما به قول خودش هیچکدوم گذشت نداشتن و بچه بازی در می آوردند!!!

هر چند آخر ِ صحبت هاش رسید به تولد ِ شوهرش و گفت تولدشه ، حالا چیکار کنم چی بخرم.

دوست داشتم به دختر ِ  بگم قدر ِ با هم بودنتونو بدون!

 

* اونایی که متاهل بودن و خوندن ، امیدوارم زندگیشون سرشار از محبت باشه و قدر با هم بودنشون رو بدونن.

* اونایی که مجردن و خوندن ، درسته ازدواج تو این دور زمونه سخت شده ، اما خدا هیچوقت دیر نمیکنه.

و اینکه : شمایی که واسه رسیدن به زندگی مشترک سختی میکشی ، قدرشم بیشتر میدونی :)

محکم بایستید واسه خواسته هاتون.

* اونایی که زیر 18سال بودن ، واسا ببینم کی گفت اصلا" شماها بخونی ؟

هر ورود ممنوعی رو که نباید بری ، بعضی ورود ممنوع ها ، آخرش دره و سقوط ِ  ، دفه آخرت باشه ها :)

 

و در آخر از خدا میخوام که همه ی دوستان ، همراه های خوبی باشند و همراه های خوبی داشته باشند. :))

 

 

**یا علی(ع) یا زهــرا(س)**

بفرمایید دهنتون ُ شیرین کنید :)

البته به مناسبت ولادت حضرت ِ مادر...

  

 

نجوا  (۱۱)

سلام 
به روزیم 

۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۱ بــُگــذار گـمنــامـ بمـــانـَـم
البته که مختارم!!
۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۳ بــُگــذار گـمنــامـ بمـــانـَـم
آخیییییی
چقده قشنگ:)

ایول به یه سبد سیب

فقط نونواییو مخالفم
من از مغازه رفتن و نونوای رفتن متنفرم

شاید فانتزی من در اون بند این باشه که

بیام اذیتش کنم تا از خواب با خنده بپاشد و خودش برود نان بخرد
والا:|
پاسخ:
سلام

مختارید ..
باشد تا رستگار شویم!
.
.
من متوجه شدم از وبلاگ دیگری هست 
ان شاءالله بری تو زندگی 
اونوقت می فهمی چه خبره!
هرچی نباشه من خواهر بزرگتر شما حساب می شم 
ولی خدایی دوست داشتم بدونم واقعا خود پسرها هم همچین فانتزی هایی دارن مثلا اگر جای گوینده یه مرد باشه شما قبول می کنین که مثلا یه مرد همچین جور فانتزی هایی داشته باشه 
ولی رفتین توی لاکِ لاک پشتیتون....به نظرم عجیب بود و حداقل توی وبلاگ خودم می تونستین جوابمو بدین نه که سریع میرین تو فاز کت و شلواری ِ رسمی سخنرانی توجیه می کنین که من نبودم آستین وبلاگ بغلی بود! خو اگه بده نذارید اگه بد نیس و میذارید در نظر داشته باشید یکی مثل من به چالشتون بکشه
:) حالا جوابم رو بدین وگرنه دلم برای خودم میسوزه این همه تایپ کنم و بی فایده باشه...
مخصوصا که بعضی وقتا صفحه وبلاگ رو باز می کنم می بینم نصف پست ها پریده بماند که نصف کامنت ها هم پریدن!! :|
بعدشم نوشتم پلازیل دیگه این یه طنز بود 
پاسخ:
سلام

شما می توانید به قسمت "همسر آینده ی من باید ... " مراجعه بفرمایید. (حداقل در مورد خودم)

البته مطمئن باشید هر فردی برای خودش آرزو و فانتزی داره بویژه در زمینه ی ازدواج و بویژه پسرها ( مگه ما پسرها دل نداریم؟)

همانطور که ذیل نظر "حضرت قاسم" وبلاگتان عرض نمی دونم مطالبی را انتخاب می کنم که "مفید و جالب" هستند. این مطلب به نظر حقیر به اصل عشق و عاشقی در بین دوتا زوج اشاره دارد و این که عشق اصل است البته زندگی واقعی سختی های خاص خودش را دارد.

تا به حال مطلب و کامنتی را حذف نکردم (به جز یک مورد) 
نمی دانم منظورتان چیست.

هر دو وبلاگ حقیر یه همپوشانی (به نظر خودم) دارند

1- martt.ir با عنوان " تا انتها حضور"

2- martt.blog.ir با عنوان " خسته ی تنها"

خواهشمند است به تذکراتتون (به عنوان خواهر بزرگتر) ادامه داده و ان شالله بتوانم (به عنوان برادر کوچکتر)از تذکراتتون بهترین استفاده را نمایم.
قول معروفت منو کشته 
نفهمیدم الآن شما به عنوان آقا همچین فانتزی هایی داری عایا؟؟
یکی بده پلازیل رو....
پاسخ:
سلام

توضیحات در وبلاگتان ارائه گردید.

به این شرح :

سلام

عناوینی را انتشار می دهم با عنوان "این روزهایم .."
مطالبی هست که در وبلاگ همسایه ها و دوستان می خوانم و نکاتی را می بینم که مفید و یا جالب است به همین دلیل با اجازه از صاحب وبلاگ نشرش می دهم 

مثلا فانتزی های عاشقانه از "اینجا" عاریه گرفته شده است.


این مطلب هم دید تازه ای به زندگی داشت و البته با کمی طنز مخلوط شده بود

"باشد تا رستگار شویم"
۰۱ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۵ همه به انتظار بایستیم (بر ثانیه ی ظهور مهدی(عج)؛ صلوات)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
عالی عالی عالی

"باشد تا رستگار شویم"
پاسخ:
سلام

باید از نویسنده اش تشکر کنید
اَه اَه 
این حسمه 
آخه ما دخترای بدبخت هممون همینجوری فکر میکنیم
یعنی چی پاشم برم نون بگیرم 
گل بیارم از گشنگی خوابم ببره بروبم چیکار کنم خونه نداشته باشیم!!!!!!!!!
بعد تو همش خواب باشی
تازه سکه ها رو هم ببخشم 
الآن اون شتر در خواب بیند دقیقا کدومه؟؟؟ دختر یا پسر؟؟؟؟؟؟؟
بعد پسرها !
ببین داداش خودت میذاری این پست ها رو 
لآن نشستی به ریش دخترای ساده و .... می خندی دیگه....
اَه اَه
والله از 17 نتونستم بیشتر جلوبرم!!!!!!!!!!!!!
یو....ع
پاسخ:
سلام

این ها فانتزی های عاشقانه هستند ...

لینک مطلب هم گذاشتم ...

شما نمی خواد ناراحت باشید بهتره مواظب خودتون باشید.

به قول معروف، سلامت یک پرستار از همه چیز مهم تر هست!!


اتفاقا حالا که از ما گذشته
بذارید حداقل نسل بعد از ما دچار امتحانای ما نشن.
ان شاءالله زندگیاشون علوی و فاطمی باشه
پاسخ:
سلام

ان شالله
فانتزیهاش قشنگ بود
پاسخ:
سلام

"باشد تا رستگار شویم"
آخرش گفته بود زیر 18سالا چرا خوندن؟!
بابا همه 18ساله ها شوور کردن رفتن.کجایی شما آبجی؟!

خیلی نقاط مشترک با نفکرات من داشت خصوصا اون مشترک پاشو!دقیقا منم به مشترک فک کرده بودم!!هههه
پاسخ:
سلام

زیر 18 ساله ها "فلفلش" را در آورده اند!!!!

"باشد تا رستگار شویم"
۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۹ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
اصن نوشته هاشون قشنگه

لذت میبریم


پاسخ:
سلام

لطف کردند و اجازه دادند به انتشار مطلبشون

نجوا

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">