خسته ی تنها

حرف هایی که نباید گفته شوند ولی باید نوشته شوند
**************

قد افلح المومنون
"باشد تا رستگار شویم"

***
در حیرتم که چه نویسم
روی سخنم با کیست؟
با خفته است یا بیدار؟
اگر خفته است
خفته را خفته کی کند بیدار؟
و اگر بیدار است
بیدار در کار خود بیدار است!
وانگهی نویسنده چه نویسد
که خود نامه سیاه
و از دست خویشتن در فریاد است.

پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ماشب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم.

علامه حسن زاده آملی
*****

بعضی از لحظات زندگی ام را دوبار زیسته ام.

یکی آنگاه که آنها را زیسته ام

و دیگر، آنگاه که آنها را نوشته ام.

به یقین،

آنها را هنگام نوشتن عمیقتر زیسته ام.

[یادداشت ها/شارل بودلر]

رهنمودها
نکته های مهم
آخرین نظرات
  • ۱۹ آبان ۹۷، ۰۶:۵۳ - برف دونه
    دقیقا
تقویم کاری
جستجو در سایت مقام معظم رهبری

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن را گشودم داستان حضرت خضر و موسی آمد» ثبت شده است

سلام

مطالب با نام "صابر" انتشار می یابد

قرآن را گشودم داستان حضرت خضر و موسی آمد

داستانی که سراسر صبر بود و من قرار شد "صابر" باشم

دعا کنید " صابر" باشیم و بمانیم...

 

بعدا نوشتم ( 01/09/1393) :

صبر کردن بسیار مهم و صد البته سخت است،

 و مهم ترین صبر ، صبرِ بر گناه است.

فکر می کنم یکی از عوامل رستگاری همین صبر است.

استعینو به الصبر...." "

۵  نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۳ ، ۱۹:۵۶
صابر