زندگی بعضی ها دچار ویرانی و نابودی
شده. خودشان خیال می کنند زندگی
خوبی دارند. چرا که هیچ وقت شهامت لازم برای بررسی
زندگی شان را ندارند. فکر می کنند همین که عمرشان در حال سپری شدن و امورات شان در
حال گذران است، زندگی جریان دارد. نظافتشان را به موقع رعایت می کنند. نوبت به
نوبت حمام می روند، ماشین لباس شویی و ظرف شویی شان هر روز کار می کند، مسواک
شبانه شان ترک نمی شود. از طریق موبایل با جهان فناوری عقد اخوت بسته اند، هر روز
حساب های بانکی شان را چک می کنند و هر شب بین کانال های تلویزیون و ماهواره می
دوند و جست و خیز می کنند. پس گمان می کنند زندگی جریان دارد. اما آن ها هیچ وقت
نتوانسته اند فرق آرامش را با آسایش متوجه شوند.
اما اگر با شجاعت برای لحظه ای با حقیقت زندگی شان
رو در رو شوند باور خواهند کرد این زندگی، دوست داشتنی نیست. آن ها در زندگی تنها هستند. معنویت و
عطر خدا در زندگی شان حضور ندارد. فرصت خلوت و فکر کردن به خود و دیگران
را از دست داده اند. همیشه دلهره و استرس دارند. مدام
در حال دویدن به سمت ناکجاآبادی هستند که
خودشان هم نمی دانند کجاست. همیشه عجله دارند. گاه و بیگاه
پژمرده و افسرده می شوند. هیچ وقت نمی توانند به دیگران
اعتماد کنند. همیشه نسبت به دیگران احساس عقب افتادگی دارند. به
همه چیز و همه کس بی تفاوف هستند. مسائل جدی را شوخی می گیرند و روی شوخی های
زندگی حساب ویژه باز می کنند. هدایت زندگی در اختیار آن ها نیست. درست مثل ماشینی
که در مسیر سقوط به دره، فرمانش قفل کرده و ترمز نمی
گیرد. ارزش ها برای آن ها رنگ باخته. دیگر از ایثار و انفاق و وقت گذاشتن برای
مردم لذت نمی برند. آن را کاری زائد و بی خاصیت و مخالف عقل می دانند. آن چنان بی رمق جاده زندگی را طی می کنند که بقیه را هم به هراس
و وادادگی می کشانند. پشت برخی آیین ها و رفتارهای مدرن سنگر می گیرند تا پوچ بودن زندگی شان را پنهان کنند. از طبیعت
هیچ چیز نمی فهمند. نه صبح علی الطلوع دارند و نه نیمه شب آرام. اینگونه زندگی
کردن ویروسی است مسری که می تواند بقیه اجتماع را هم فلج کند .
مقابله کردن با این سبک زندگی باید در دستور کار همه مردم باشد.
باید با این زندگی مبارزه کرد .
برگرفته از سایت " به بهانه ی فرهنگ " استاد ارجمند جناب آقای"سیدمهدی سیدی"