خسته ی تنها

حرف هایی که نباید گفته شوند ولی باید نوشته شوند
**************

قد افلح المومنون
"باشد تا رستگار شویم"

***
در حیرتم که چه نویسم
روی سخنم با کیست؟
با خفته است یا بیدار؟
اگر خفته است
خفته را خفته کی کند بیدار؟
و اگر بیدار است
بیدار در کار خود بیدار است!
وانگهی نویسنده چه نویسد
که خود نامه سیاه
و از دست خویشتن در فریاد است.

پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ماشب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم.

علامه حسن زاده آملی
*****

بعضی از لحظات زندگی ام را دوبار زیسته ام.

یکی آنگاه که آنها را زیسته ام

و دیگر، آنگاه که آنها را نوشته ام.

به یقین،

آنها را هنگام نوشتن عمیقتر زیسته ام.

[یادداشت ها/شارل بودلر]

رهنمودها
نکته های مهم
آخرین نظرات
  • ۱۹ آبان ۹۷، ۰۶:۵۳ - برف دونه
    دقیقا
تقویم کاری
جستجو در سایت مقام معظم رهبری

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 34 ثانیه 

۳  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۱:۲۱
صابر

بسمه تعالی

قبل نوشت : متن زیر ا قبلا خوانده بودم، اما اینبار که مطالعه کردم نکته اصلی متن را یافتم اون هم "لذت بندگی" هست، به نظرم بهترین دلیل و توجیه عقلانی در مورد "حجاب" با خروجی "چادر" اصل بندگی هست.


 (1) یکی که #مانتویی بود #ازدواج کرد

#شوهر اَش از او خواست که چادری شود و شد..

 (2) آن یکی

به خواسته ی #دوست _پسر اَش چادری شد

 (3) آن یکی دیگر

#پدر اَش گفته بود که اگر #چادر سر نکند حق ندارد پایش را از خانه بیرون بگذارد

 (4) آن یکی

که خیلی هم #تحصیل_کرده بود به خاطر #حجاب و پوشش نامناسبش کار مناسبی که درخور تحصیلاتش باشد گیرش نمی آمد

چادری شد و همزمان #استخدام

 (5) آن یکی

از خانواده ی اصیل و نجیبی بود

با این که دختر صاف و دل پاکی بود ، اما حجاب خوبی نداشت

خواستگاران فراوانی داشت

ولی او از اینکه #خواستگار ها به اندام زیبا و لباس های زیبایش توجه می کردند ، خوشش نمی آمد

#زیبایی هایش را با چادر پوشاند

و #شاهزاده ی نجیب روهایش را یافت

مردی #نجیب و با اصالت .

 (6) آن یکی

درسش زیاد خوب نبود

برای اینکه در چشم معلم و #استاد باشد چادری شد ...

و #شاگرد_اول کلاس

آن یکی.....................................

آن یکی............................‌.........

🔵🔴 و آن یکی

چون خدایش گفته بود

👈 بپوشان خود را از دید #نامحرم 👉

" قربة الی الله گفت " و چادر سر کرد .

***

👈 بعد از سالها ...

(1) دوستی که به خواست همسرش چادری شد

مدتی بعد از #عقد شان ، شوهرش به او گفت که:

هر وقت #باردار شد می تواند دیگر چادر سر نکند

#عروس خانوم باردار شد و برای اینکه چادر دست و بالش را نگیرد دیگر چادر سر نکرد ...

(2) دوست پسرِ دخترک

دیگر او را نخواست و دخترک نیز چادر را

 (3) آن یکی

با مردی ازدواج کرد که از چادر خوشش نمی آمد

و حالا نیز حرف شوهر ارجحیت داشت بر حرفِ پدر

و دخترک هم از خدا خواسته ...

(4) آن دوست تحصیل کرده هم

وقتی حسابی #ریشه اش را در #دولت محکم کرد ، دیگر چادرش به کارش نیامد

(5) دوستِ دل پاکِ بدحجابِ بعدا چادری شده

آن چنان خودش را در دل مرد نجیب جا کرد و مردک را چنان توجیه کرد که چادر نشانِ بی اعتمادی #مرد نسبت به #زن اَش است و یواش یواش ...

 (6) دخترکِ چادریِ شاگرد اولِ کلاس

چادرش تا فارغ التحصیلی اش به زور دوام آورد و بعد از فارغ التحصیلی دیگر نیازی به چادر سر کردنش نبود ...

آن یکی ها هم یک به یک.......‌‌‌‌‌‌‌‌‌.................

🔵🔴 اما آن دخترک که حرف خدایش را #لبیک گفت

چادرش ، #معرفت اَش را بالا برد

اوج گرفت تا #آسمان و خدایی شد

#لباس اَش

#کلام اَش

#رفتار اَش

👈همه اُمورش خدایی شد 👉

 منبع : "اینجا"

 برای دیدن سایز اصلی عکس، بر روی آن کلیک نمایید.

۵  نجوا موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۲ آذر ۹۵ ، ۰۸:۳۹
صابر