خسته ی تنها

حرف هایی که نباید گفته شوند ولی باید نوشته شوند
**************

قد افلح المومنون
"باشد تا رستگار شویم"

***
در حیرتم که چه نویسم
روی سخنم با کیست؟
با خفته است یا بیدار؟
اگر خفته است
خفته را خفته کی کند بیدار؟
و اگر بیدار است
بیدار در کار خود بیدار است!
وانگهی نویسنده چه نویسد
که خود نامه سیاه
و از دست خویشتن در فریاد است.

پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ماشب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم.

علامه حسن زاده آملی
*****

بعضی از لحظات زندگی ام را دوبار زیسته ام.

یکی آنگاه که آنها را زیسته ام

و دیگر، آنگاه که آنها را نوشته ام.

به یقین،

آنها را هنگام نوشتن عمیقتر زیسته ام.

[یادداشت ها/شارل بودلر]

رهنمودها
نکته های مهم
آخرین نظرات
  • ۱۹ آبان ۹۷، ۰۶:۵۳ - برف دونه
    دقیقا
تقویم کاری
جستجو در سایت مقام معظم رهبری

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ساعت صفر» ثبت شده است

... نگاهی به دستمال گلدار و رگهای بیرون زده  انداخت ، اشک چشمانش را گرفت و آرام زیر لب گفت: "مریم چرا..."

ساعت یازده و نیم را نشان می داد

دیگر بدنش مورمور نمی شد ، احساس درد نمی کرد، اتاق دور سرش نمی چرخیدو نفس هایش معمولی بودند...

سرنگ را در کیفش گذاشت ، پارچه قرمز را باز کرد و به آن نگاهی انداخت کمی در گلهای ریز آن دقیق شد ، به یاد تصمیمش افتاد نگاهی به ساعتش انداخت ، آرام گریست...

ساعت دوازده شب ، ساعت صفر


پ.ن : اولین پست "martt.ir" هست. این داستان را خیلی وقت پیش نوشتم و امروز دوباره خواندم اگه دوباره داستان را بازنویسی کنم همین خواهد بود.

پ.ن 2: ابتدا "خسته ی تنها" برگرفته از روح این داستان بود اما بعدا ضمیر اصلی "خسته ی تنها" را پیدا کردم که در وقت مناسبش به آن اشاره خواهم کرد!

۲  نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۴۱
صابر